۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۸, سه‌شنبه

مروری بر موضع گیری ها و برنامه های رادیو وتلویزیونی جمهوری اسلامی در رابطه با زبان ترکها

برنامه های رادیوئی و تلویزیونی جمهوری اسلامی بعضی اوقات به بهانه خنداندن مخاطبان در لفافه برنامه های طنز، زبان و فرهنگ ترک ها را مسخره می کنند. با توجه به حجم زیاد و گسترده این مطالب تنها به چند مورد از آنها بطور خلاصه اشاره می کنپم.


‏ا- برنامه رادیوئی صبح جمعه با شما و اخیراً با نام جدید صبح جمعه ایرانی که هر هفته از ساعت 9 ‏الی 11:30، جمعه ها از شکه سراسری پخش می شود- یکی از برنامه هائی است که زبان ترکها را به مسخره می گیرد تا مخاطبان را بخنداند.

البته این برنامه های ضد ترکی آنقدر گسترش یافته بود که در اردیبهشت ماه مال 1378 در رابطه با توهینهای صورت گرفته به زبان و فرهنگ ترکها، از سوی جمعی از دانشجویان دانشگاه تبریز ؛ بیانیه ای اعتراض آمیز صادر شد. و در قالب نامه ای سرگشاده به مسئولین رده بالای نظام اعتراض خود را اعلام کردند.

برای نمونه یکی از نمایشهای این برنامه رادیوئی در مورخه 3/2/84 را عینأ نقل می کنیم: اجرای نمایشی از این قرار است که سه نفر با لهجه های اصفهانی ، شمالی و زبان ترکی نمایش را اجرا می کنند.

اصفهاني ، نقش مغازه دار را بازي مي کند وديگري با لهجه شمالي نقش خبرنگار و نفر سوم که با لهجه و زبان ترکي صحبت مي کند نقش رفتگر را بازي مي کند. و يا در همان روز يک نمايشي ديگر از اين قرار است:

خبرنگاري با يک مغازه دار در رابطه با ضررهاي دست فروش ها، مصاحبه مي کند که در اين ميان دست فروش ها؛ با داد و فرياد جنس هاي خود را به مردم عرضه مي کنند. در حين اين مصاحبه صداي دو نفر از اين دست فروش ها به ميکروفون مي افتد. يکي با زبان ترکي شلوار، شلوار صدا مي کند و ديگري به زبان فارسي و با لهجه ترکي به ادعاهاي مفازه دار با مصاحبه گر اعتراض مي کند. دست فروش ترک مي گويد: ما به هر سانتي متر اين محل که بساط پهن کرده ايم به شهرداري اجار مي دهيم. در اينجا مناسب است به يکيدیگر از اين نوع برناهه هاي به ظاهر طنز راديو شبکه تهران در مورخه 4/4/83 ‏درحدود ساعت 8 ‏صبح اشاره کنيم. مردم همان روز گوش به زنگ نتايج انتخابات دوره نهم رياست جمهوري بودند. برنامه اي بدين مضمون اجرا مي شد؛ يک مرد کيف قاپ ظاهرأ در نمايش ، کيف يک زن را مي قاپد. زن داد و فرياد مي کشد مي گوید آن کيف من از جنس خوب بود، جنسش از نوع چرم ترک بود. کيف قاپ در برنامه همان نمايش به زن مي گوید براي من فرقي نمي کند که جنس کيف از نوع چرم ترک باشد يا از چرم گاو!!

در اين نوع از طنزها عموماً هر وقت بازيگران ، زبان فارسي را با لهجه ترکي صحبت کنند، يعني قوميت ترکي آنها مشخص شده باشد، معمولاً کم منزلت ترين نقش نمايش را بازي مي کنند و عموماً در اين نمايشها اگر يک نفر فارسي را با لهجه ترکي صحبت کند، معمولاً با خنده و قهقهه بلند تماشا گران همراه است. ناگفته نماند در خلال برنامه هاي راديو و تلويزيون جمهوري اسلامي در روز «جهاني موزه » شبکه سراسري راديو و شبکه اول تلويزيون حدوداً 150 ‏بار لفظ موزه را در طول بحث ها، مصاحبه ها و تحليلهاي مربوط به روز «جهاني موزه» تکرار مي کند. ولي در روز جهاني «زبان مادري»، حتي يک بار هم در طول فعاليتهايشان هيچ حرف ، برنامه و بحثي نداشتند ومی توان ادعا کرد که تاکنون از این رادیو و تلویزیون لفظ «زبان مادری» شنیده نشده است. تلویزیون جمهو ری اسلامی هم تا آنجا که توانسته؛ فرهنگ ، زبان و قومیت ترک را تحقیر و مسخره کرده است. به عنواذ مثال ، در یک فیلم اگر یک نفر ترکی حرف بزند یا زبان فارسی وا با لهجه ترکی حرف بزند ، یعنی قومیت ترکی داشته باشد، عموماً آن فرد نسبت داده شده به ترکها، کم منزلت ترین نقش آن برنامه ها را اجرا خواهد کرد.

در طول عمر رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی دیده نشده است که در یک نمایش یا فیلم دو نفر که یکی از آنها ترک و دیگری فارس باشد، به عبارت ساده تر قومیت آنها از روی گویش آنها مشخص باشد نقش هایی خلاف آنچه گفته شد را ایفا کنند.

فیلمهائی از نوع آپارتمان، هتل یپاده رو، خاله خانم و اخیرآً سریال روشن تر از خاموشی از این نوح فیلمها هستند. که خلاصه وار به تشریح فیلم سریال روشن تراز خاموشی می پردازیم. «این سریال در لفافه به بررسی زندگی ملا صدرا می پردازد. ولی در واقعیت امر هدف آن توهین به ترکها بوده است. دراعتراضات دانشجویان ترک به مقامات مسئول ، در مورخه 3/8/83 ‏در ‏نشریه نوید آذر بایجان در قالب نامه سرگشاده ؛ انتقادات وارده به این فیلم به این مضمون آمده است: هر کجا فحش و ناسزا، فرمان قتل و مزاح و حرمسرا نیاز است شاه عباس ترک می شود. ولی هر وقت بخشی از مسائل فرهفگی و فلسفی باشد، شاه عباس به زبان فارسی صحبت می کند. ضمنآ صحبت کردن شاه صفوی و اطرافیان او به نوعی است که این زبان (فارسی) را در نهایت نزاکت و سلامت صحبت می کنند و ترکی را با حالت خشونت و ناپختگی نشان میدهد. وقتی کودکان و نوجوانان ترک و حتی بزرگسالان از دهان یک شخصیت دو زبان متفاوت می شنوند که یکی فارسی ، در نهایت ادب و سلامت روانی برای استفاده مباحث فلسفی، ادبی، سیاسی و گاهی فقهی بکار می رود و دومی ترکی، در نهایت سفاهت ، خشونت و درشتی برای ناسزا گفتن و فرمان قتل دادن و حرفهای رکیک زدن بکار می رود ، چه برداشتها و قضاوتهائی در مورد این دو زبان خواهند داشت؟ البته این برنامه های رادیو و تلویزیون نتیجه سیاستهای نامتوازن و نا برابر رویکردها و برنامه های زبانی حاکمیت است.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۲, چهارشنبه

سهندیه


شاه داغيم ، چال پاپاغيم ، ائل داياغيم ، شانلی سهنديم

باشی طوفانلی سهنديم

باشدا حيدر بابا تک قارلا قيروولا قاريشيب سان

سون ايپک تئللی بولودلارلا افقده ساريشيب سان

ساواشارکن باريشيب سان

گويدن الهام آلالی سرری سماواته دئيه رسن


هله آغ کورکی بورون ، يازدا ياشيل دون دا گئيه رسن


قورادان حالوا يئيه رسن


دوشلرونده صونالار سينه سی تک شوخ ممه لرده


نه شيرين چشمه لرين وار


اوياشيل تئللری ، يئل هورمه ده آينالی سحرده


عشوه لی ائشمه لرين وار


قوی ياغيش ياغسادا يا غسين


سئل اولوب آخسادا آخسين


يانلاروندا دره لر وار


قوی قلمقاشلارين اوچسون فره لرله ، هامی باخسين


دوشلرونده هئره لروار


او اتک لرده نه قيزلار ياناغی لاله لرين وار


گول چيچکدن بزه ننده ، نه گلين لرکيمی نازين


يئل اسنده اوسولاردا نه درين راز نيازين


اوينايار گوللوقوتازين


تيتره يير ساز تئلی تک شاخه لرين چايدا چمنده


يئل او تئلرده گزه نده ، نه کوراوغلی چالی سازين


اورده گون خلوت ائديب گولده پری لرله چيمنده


قول قانادان اونا آغ حوله آچار غمزه لی قازين


قيش گئده ر ، قوی گله يازين


هله نوروز گلی وار ، قار چيچگين وار ، گله جکلر


سئل ، ياغيشدا يويونار کن ده گونش له گوله جکلر


اوزلرين تئز سيله جکلر


قيشدا کهليک هوسی له ، چوله قاچديقدا جوانلار


قاردا قاققيلدا ياراق نازلی قلمقاشلارين اولسون


ياز ، او دوشلرده ناهار منده سين آچديقدا چوبانلار


بوللی ، سودلی سورولر ، دادلی قاووتماشلارين اولسون


آد آليب سندن او شاعر کی ، سن اوندان آدآلارسان


اونا هر داد وئره سن يوز او مقابل داد آلارسان


تاريدان هر زاد آلارسان


آداش اولدوقدا ، سن اونلا ، داها آرتيق اوجالارسان


باش اوجالديقدا دماوند داغيندان باج آلارسان


شئر اليندن تاج آلارسان


اودا ، شعرين ، ادبين شاه داغيدير ، شانلی سهندی


اودا ، سيمرغ دن آلماقدادی فندی


شعر يازاندا قلميندن باخاسان در سپه لندی


سانکی اولدوزلار الندی


سوز دئينده گوروسن قاتدی گولی ، پسته نی ، قندی


ياشاسين شاعر افندی


اونه شاعر ، کی داغين وصفينه مصداق اونی گوردوم


من سنون تک اوجاليق مشقينه مشاق اونی گوردوم


عشقه ، عشق اهلينه مشتاق اونی گوردوم


اونه شاعر ، کی خيال مرکبينه شووشيغاياندا

او نهنگ آت آياغين توزلی بولودلاردا قوياندا


لوله لنمکده دی يئر - گوی نئجه طومار سارياندا


گوره جکسن او زماندا


نه زمان وارسا ، مکان وارسا کسيب بيچدی بير آندا


گئچه جکلر ، گله جکلر نه بوياندا ، نه اوياندا


نه بيليم قالدی هاياندا؟


باخ نه حرمت وار اونون ئوزدئميشی توک پاپاغيندا


شعرينين تاجی اگيلميش باشی دورموش قاباغيندا


باشينا ساوريلان اينجی ، چاريق اولموش آياغيندا


وحی دير شعری ، ملک لردی پيچيلدير قولاغيندا


شهدی وار بال دوداغيندا


اودا داغلار کيمی شانينده نه يازسام ياراشاندير


اودا ظالم قوپاران قارلا کولک له دوروشاندير


قودوزا ، ظالمه قارشی سينه گرميش ، ووروشاندير


قودوزون کورکنه ، ظالم بيره لر تک داراشاندير


آمما وجهينده فقير خلقی اگيلميش سوروشاندير


قارا ملتده هنر بولسا هنر له آراشاندير


قارالارلا قاريشاندير


ساريشاندير


گئجه حققين گوزودير ، طور تورتميش اوجاغيندا


اری ييب ياغ تک اورکلردی يانيرلار چيراغيندا


می ، محبتدن ايچيب لاله بيتيبدير ياناغيندا


او بير اوغلان کی ، پری لر سو ايچرلر چاناغيندا


اينجی قاينار بولاغيندا


طبعی بير سوگلی بولبول کی ، اوخور گول بوداغيندا


ساری سونبول قوجاغيندا


سولار افسانه دی سويله ر اونون افسونلی باغيندا


سحرين چنلی چاغيندا


شاعرين ذوقی ، نه افسونلی ، نه افسانه لی باغلار


آی نه باغلارکی ((الف ليلی )) ده افسانه ده باغلار


اودياخيب ، داغلاری داغلار


گول گولرسه بولاغ آغلار


شاعرين عالمی ئولمز ، اونا عالمده زوال يوخ


آرزيلار اوردا خاطرليه امکاندی ، محال يوخ


باغ جنت کيمی اوردا بو حرام دير بوحلال يوخ


اومحبتده ملال يوخ


اوردا حال دير داها قال يوخ


گئجه لر اوردا گوموشدندی ، قيزيلدان نه گونوزلر


نه زمرد کيمی باغلاردی ، نه مرمر کيمی دوزلر


نه ساری تئللی اينکلر ، نه آلا گوزلو ئوکوزلر


آی نئجه آی کيمی اوزلر؟


گول آغاجلاری نه طاوس کيمی چترين آچيب الوان


حلله کروانيدی چوللر ، بزه نر سورسه بو کروان


دوه کروانی دا داغلار ، يوکی اطلس دی بو حيوان


صابرين شهرينه دوغرو ، قاطاری چکمه ده سروان


او خياليمداکی شيروان


اور دا قاردا ياغار ، آمما داها گوللر سولا بيلمز


بو طبيعت ،او طراوتده محال دير اولا بيلمز


عومر پيمانه سی اوردا دولا بيلمز


او افقلرده باخارسان نه ده نيزلر ، نه بوغازلار


نه پريلر کيمی قوشلار قونوب ، اوچماقدا ن قاز لار


گولده چيممکده نه قيزلار


باليغ اولدوز کيمی گوللرده ، ده نيز لرده پاريلدار


آبشار مرواری سين سئل کيمی توکدوکده خاريلدار


يئل کوشولدار ، سو شاريلدار


" اوستاد شهریار "

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۸, شنبه

نگاهي به تاريخچه رسميت زبان تركي در ايران"- مئهران باهارلي

 (خلاصه مقاله "تاريخچه فشرده رسميت زبان تركي در ايران")
     زبان رسمي و يا دولتي، زباني است كه از سوي يك دولت بدان موقعيت قانوني ويژه اي مانند كاربرد در امور اداري، مجلس قانونگذاري و سيستم قضائي يك كشور و .... اعطا شده باشد. اين تعريف هرچند مربوط به عصر حاضر است، اما با دقت و صحت كافي مي توانند در باره زبانهاي دولتي در تاريخ نيز بكار برده شود.

به گواهي هزاران سند و مدرك تاريخي، زبان تركي اقلا در يك هزار سال اخير - در برخي دوره ها به همراه فارسي و اغلب بدون آن- يكي از زبانهاي رسمي و دولتي دولتهاي توركي حاكم بر اراضي ايران امروزي بوده و در صدور فرمانها، مكاتبات نهادهاي گوناگون دولتي، انتشارات و اسناد و مدارك رسمي دولتي، ديپلماسي بين المللي و ارتباطات ديپلماتيك خارجي، مناسبات رسمي بين سران دولتها، چاپ اسكناسها و ضرب سكه و ... بكار رفته است. برخي از اين دولتها عبارتند از دولت بستام (ويستهام)، بني ساج، سالاريان (كنگريان)، سيمجوريان، سبكري، قاراتگيني، غزنويان (سبك تكيني)، خوارزمشاهي (انوش تكيني)، سلجوقيان كبير، سلجوقيان خراسان، سلجوقيان كرمان (آل قاورد)، سلجوقيان اصفهان، سلجوقيان لرستان (برسقيان)، سلجوقيان همدان-آزربايجان، سلجوقيان عراق-آزربايجان، شوملا (شمله) افشار-عربستان (خوزستان)، قتلق خانيان كرمان (قاراخيتاي)، آق سنقريان (احمد يليان)، اتابكان آزربايجان (ايلدنيزيان)، آل پيشگين، اتابكان فارس (سالغوريان)، اتابكان يزد، ايلخانيان (هلاكوئيان)، جلائريان (ايلكانيان)، چوپانيان (آل سلدوز)، ارغون شاهيان، اينجوئيان (آل مظفر)، تيموريان (كوركانيان)، تيموريان خراسان، تيموريان اصفهان، شيروانشاهان، قاراقويونلوها (بارانلوها)، آغ قويونلوها (بايندريه)، صفويه (قزلباشيه)، افشاريان، خانات آزربايجان (افشار-اورميه، كنگرلو-ماكو، بيگلر بيگي-تبريز، بدير اوغلو-اردبيل، دنبلي-خوي، شقاقي-سراب، گرگر، نمين، خياو، قاراداغ، مراغه، ...)، قاجاريان، حكومت ملي آزربايجان.

زبان تركي، زبان رسمي دربار، سلاطين و هئيت حاكمه: مهمترين مصداق رسمي و دولتي بودن يك زبان، كاربرد آن از سوي هئيت حاكمه و در گذشته سلاطين و دربار است. در متون تاريخي بيشماري به كاربرد زبان تركي به عنوان زبان سلاطين و دربار و هئيت حاكمه در دوره اسلامي ايران و در برخي از موارد پيش از آن اشاره شده است. اين كاربرد به تنهائي براي اثبات رسمي بودن زبان تركي در عهد اين دولتها كافي است. زبان كاري سلاطين و پادشاهان ترك، تركي بوده است و بسياري از آنها مانند سلطان سنجر اصلا فارسي نمي دانسته اند و يا مانند ناصرالدين شاه به سختي به آن تكلم مي كرده اند.

نخستين نمونه حضور زبان توركي به عنوان زبان رسمي و دولتي درباريان و شاهان در دربارهاي دولتهاي حاكم بر اراضي ايران مربوط به عهد دولت ساساني و دوره هرمز چهارم نوه ايستمي خان خاقان دولت گؤك تورك مي باشد و اوج آن مربوط به دوره صفوي است. در دوره صفوي تركي، زبان دولتي و رسمي اين دولت بود. شاهان، سران دولت و افسران عاليرتبه نظامي قيزيلباششان در دربار و ارتش، چه در تبريز، چه در اصفهان و چه در قزوين، به تركي سخن مي گفتند. دولت بالكل تحت حاكميت تركان قرار داشت و سران دولت همه ترك بودند. آخرين نمونه ها مربوط به دوره قاجار است. در دوره قاجار زبان تركي، زبان دربار و سلاطين و وليعهد و بنابر اين زباني رسمي و دولتي بود، زبان آريستوكراسي و اعيان و اشراف تلقي مي شد و مورد علاقه و توجه توده مردم نيز بود.

زبان تركي، زبان رسمي ارتش و نيروهاي مسلح: پس از دربار، عرصه ديگري كه همواره بر حضور كاربرد زبان تركي به عنوان زبان انحصاري آن در تاريخ دولتهاي حاكم بر ايران اشاره مي شود، ارتش و نيروهاي مسلح است. زبان تركي از دير باز زبان ارتشهاي ايران بوده است. مانند عرصه دربار، در اين عرصه نيز كاربرد زبان تركي منحصر به دوره بعد از اسلام و دوره حاكميت تركان بر ايران نبوده به پيش از آن و دولتهاي غير تركي نيز بر مي گردد.

از نخستين نمونه هاي كاربرد زبان تركي در ارتش، نمونه بهرام گور فرزند یزگرد یکم پادشاه ساسانی بود كه در سال ۴۲۰ میلادی بر تخت پادشاهی نشست مي باشد. در تاريخ زين الاخبار يا تاريخ گرديزي كه بيش از يك هزار سال قبل در سال 444 هجري تأليف شده، چنين گفته مي شود: "بهرام گور به هر زبان سخن گفتي، به وقت چوگان زدن، پهلوي گفتي و اندر حربگاه، تركي و اندر مجلس، با عامه دري گفتي، ...". آخرين نمونه ها مربوط دوره احمد شاه قاجار است. فرمانده گارد قزاق محافظان احمدشاه، و والي نظامي ايالت آزربايجان، سرلشگر عبدالله خان امير طهماسبي نطقها و گزارشات نظامي خود به پادشاه را به تركي به عرض مي رساند.

زبان تركي در مكاتبات ديپلماتيك خارجي: زبان تركي در دوره هاي گوناگون به عنوان زبان رسمي و دولتي در مكاتبات ديپلماتيك خارجي نيز به كار رفته است. مشهورترين اينگونه مكاتبات، مكتوبات تركي سلاطين صفوي به پادشاهان كشورهاي اروپائي است كه در موزه هاي گوناگون جهان نگهداري مي شوند. از اين دسته است نامه شاه تهماسب اول (١٥٧٦- ١٥٢٣) به امپراتور عثماني سلطان سليم (١٥٧٣- ١٥٦٦)، نامه صفي شاه اول صفوي (١٦٤٢- ١٦٢٨) به امپراتور اتريش و پادشاه مجارستان فرديناند دوم، و نامه حسين شاه صفوي (١٧٢٢-١٦٩٤) به دوك ساكسون و پادشاه لهستان فردريك اوگوست نعل شكن، هر سه به زبان تركي آزربايجاني. در اين دوره براي نگارش ديواني تركي اداره و كارمندان ويژه اي اختصاص داده شده بود. زبان دولتي تركي، فارغ از موقعيت جغرافيايي پايتخت امپراتوري تركي –آذربايجاني صفوي، هم در آذربايجان (تبريز و قزوين) و هم در فارسستان (اصفهان) بكار ميرفته است. كاربرد رسمي زبان تركي محدود به عرصه خاصي نبوده و دايره ي گسترده اي از احكام و فرامين و مكاتيب و مراسلات ديپلماتيك تا امان نامه را شامل ميشده است. طيف مخاطبان نه تنها شامل مقامات ايراني و مردم ايران (كه زبان ملي اكثرشان تركي بود) و يا سلطان عثماني و ديگر سلاطين ترك همزبان و همتبار و همدين بوده، بلكه پادشاهان روسيه و مجارستان و اتريش و لهستان و ... را نيز در بر ميگرفته است.

زبان تركي در روابط سياسي خارجي: در تاريخ دولتهاي تركي ايران، زبان تركي به عنوان زبان رسمي در روابط سياسي خارجي اين دولتها نيز بكار رفته است. كاربرد زبان تركي به عنوان زبان رسمي سران دولتها و بويژه شاهان در روابط خارجي و ديدار با شاهان و سران دولتهاي ديگر، نه تنها در همه دولتهاي تركي حاكم بر ايران ديده مي شود، حتي در دوره دولت پهلوي نيز شايع بوده است. چنانچه رضاخان در ديدار رسمي با آتاترك طي سفر خود به تركيه، به زبان تركي سليس صحبت كرده است. در طول تاريخ، بسياري از سفراي دولتهاي تركي ايران نيز صرفا زبان تركي را كه زباني رسمي و دولتي بود مي دانسته اند و در روابط خارجي بكار مي بردند. به عنوان مثال سفير شاه عباس موسي بيگ در هند جز زبان تركي نميدانست. محمد رضا بيگ سفير ايران در پاريس (١٧١٥) نيز زبان فارسي را بلد نبود.

زبان تركي در ثبت عهدنامه هاي بين دولتها: كاربرد زبان تركي به عنوان زبان روابط خارجي، محدود به ارتباطات شفاهي نبوده بلكه عرصه ديپلماسي مكتوب و ثبت عهدنامه ها را نيز شامل مي شده است. به عنوان مثال متن پيمان قصر شيرين منعقده با دولت عثماني در سال ١٥٣٩ تنها به زبان تركي نوشته شده است.

زبان تركي، زبان رسمي در صدور فرامين داخلي: يكي از مهمترين مصاديق كاربرد زبان تركي به عنوان زبان رسمي و دولتي در امور اداري، استفاده از آن در صدور فرامين داخلي است. نمونه هاي متعدد اينگونه فرامين تركي در موزه ها و كتابخانه هاي جهان پراكنده است. به عنوان مثال فرمان شاه اسماعيل (١٥٢٤-١٥٠٢) و امان نامه شاه عباس دوم صفوي (١٦٦٦-١٦٤٢) به منوچهرخان بيگلربيگي شيروان، هر دو به زبان تركي آزربايجاني

سكه ها و اسكناسها، گواه دولتي بودن زبان تركي در ايران: از مهمترين عرصه هاي دولتي بودن زبان تركي در تاريخ ايران، كاربرد آن در اسناد رسمي دولتي و در راس آنها سكه ها و اسكناسها است. نوشته هاي توركي بسيار پيشتر از آنكه نخستين كلمات فارسي بر پولها ظاهر شوند، بر پولهاي دولتهاي توركي و آزربايجاني حاكم بر اراضي ايران امروزي بكار رفته اند. كاربرد زبان فارسي بر سكه ها در اراضي ايران امروزي، پديده اي نسبتا جديد بوده و مربوط به قرن شانزده در عصر صفويان و حمله اشرف افغان به فارسستان آنهم در فرم شعر است. پيشتر از آن، و بر خلاف زبان تركي، زبان فارسي هرگز بر سكه ها بكار نرفته بود. قريب به تمام دولتهاي توركي حاكم بر آزربايجان و ايران امروزي، زبان، كلمات، عبارات و نوشته هاي توركي را در پولها (سكه ها، اسكناسها)، مهرها، طغراها، توقيعات، فرمانها، نامه ها و ديگر اسناد رسمي دولت خويش بكار برده اند. خطوط بكار برده شده در ثبت اين نوشتجات توركي، عربي، اويغوري، چيني حتي رونيك گؤك تورك بوده است. به عنوان نمونه دور تا دور نخستين اسكناسها ويا چاوهاي تورك عباراتي به خط توركي ختائي و يا اويغوري درج شده است. بر سكه هاي سلسله هاي موغولي تورك، عباراتي توركي مانند "قوتلوق بولسون" (مبارك باد) چاپ شده است. بر سكه هاي چنگيزخان عبارت تركي "قاآن العاديل، چنگيز خان′ينگ يارليغي" (حكم شاهنشاه عادل، چنگيز شاه) ديده ميشود. نمونه ديگر اسكناس چرمي نادرشاه افشار است كه بر آن جمله  كوتاه توركي "دئمه گؤتور" نوشته شده بود. جمهوري (حكومت ملي) آزربايجان تاسيس شده در سالهاي جنگ جهاني دوم، نخستين دولت توركي و آزربايجاني در ايران و آزربايجان جنوبي است كه اسكناسهاي ملي و ديگر اسناد دولتي خود را، منحصرا به زبان تركي چاپ و نشر داده است.

زبان تركي، زبان رسمي قورولتايها (مجالس مشورتي): كاربرد زبان تركي در قورولتايها، نهادهايي كه معادل مجلسهاي موسسين و قانونگزاري معاصر اند، يكي ديگر از عرصه هاي كاربرد اين زبان به عنوان زباني رسمي و دولتي در ايران است. اسناد و مدارك تاريخي موجود نشان مي دهند كه در همه قورولتاهاي دولتهاي تركي حاكم بر ايران، زبان بكار برده شده زبان تركي بوده است. برجسته ترين نمونه، قورولتاي موغان در دوره نادر شاه افشار است. زبان رسمي اين قورولتاي تركي بوده و خود نادرشاه نيز با همه مدعووين و مهمانان داخلي و خارجي، صرفا به تركي صحبت كرده است.

زبان تركي، زبان يادمانهاي تاريخي: يكي ديگر از مصاديق رسمي و دولتي بودن زبان تركي در تاريخ ايران، كاربرد آن در يادمانهاي تاريخي برپا شده توسط دولتهاي تركي حاكم بر ايران و سلاطين و مقامات اين دول تركي است. دو نمونه مهم از اينگونه يادمانهاي دولتي با متون تركي، سردر حرم امام علي در نجف عراق و سنگنوشته معروف به كتيبه نادري و يا كتيبه كلات در ايران است. اين دو يادمان به امر نادرشاه افشار و با اشعار تركي برپا گرديده اند.

زبان تركي، زبان رسمي نهاد دولتي ملك الشعرائي: در گذشته ملك الشعرائي مقامي رسمي و دولتي بود و از سوي پادشاه اعطا مي شد. زباني كه ملك الشعراها در سرودن اشعار خود از آن استفاده مي كردند، زبان رسمي و دولتي دولت مذكور بوده و سروده هاي آنها نيز داراي ارج و منزلت اسناد رسمي بوده است. زبان تركي–در برخي مقاطع حتي به تنهائي- زباني رسمي نهاد ملك الشعرائي در دولتهاي تركي بوده است. به عنوان نمونه در دوره شاه اسماعيل صفوي، حبيبی شاعر تركي سراي معروف متولد برگشاد، ملک الشعرای دربار امپراتوري صفوي بود و شعری به فارسی از او در دست نيست. اين بدان معني است كه در عهد وي، تركي يگانه زبان رسمي و دولتي دولت صفوي بوده است. در برخي موارد نيز همزمان دو منصب ملك الشعرائي يكي براي تركي و ديگري براي زبان ديگري مانند فارسي وجود داشته است. به عنوان مثال تاثير تبريزي، ملك الشعراي دوره شاه سليمان و شاه سلطان حسين، داراي منصب ملك الشعرائي تركي بوده است. (از سروده هاي رسمي وي: قصيده تركي در مدح شاه سليمان الصفوي، قصيده تركي به مناسبت جلوس به تخت شاه سلطان حسين الموسوي، ترجيع بند تركي، مثنوي تركي عيد سروده شده به امر پادشاه، غزل تركي به مناسبت تشريف فرمائي شاهزاده سلطان اكبر ايبن اورنگ زيب).

زبان تركي در مراسم مذهبي دولتي: زبان تركي از سوي دولتهاي حاكم بر ايران به عنوان زبان رسمي آئينها، مراسم و تبليغات ديني نيز بكار رفته است. كاربرد زبان تركي به عنوان زبان دولتي ديني حتي پس از سقوط دولت قاجار و در اوان دوره پهلوي نيز ادامه داشته است. چنانچه در منابع تاريخي از شركت رضاخان (سرادر سپه) در مراسم عزاداري عاشورا در مسجد تركان (مسجد شيخ عبدالحسين) و خواندن نوحه تركي سخن گفته مي شود

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۵, چهارشنبه

سلسله گفتاری در باره جعل و تحریف تاریخ ایران (2)

در همین زمان تاریخ نگارانی که تربیت یافته رژیم پهلوی بودند هنگام ارائه آثار دانشمندان اروپا به خوانندگان ایرانی در خصوص تاریخ ایران باستان و اقوام ساکن آن ، کاری انجام دادند که بر حسب نتیجه همان عمل اردشیر بابکان را تداعی می کرد . این به اصطلاح تاریخ نگاران ، حقایق تاریخی را بصورتی غیر واقعی ، غرض آلود و تحریف شده و بر اساس خواست اربابان و اقتضای تئوریهای شوونیستی به رشته تحریر در آوردند . آنان شروع به بدگویی و تهمت زدن به قهرمانان ، شخصیت های سلحشور و رهبران قیام های خلقی – رهبرانی که در آغوش اقوام این سرزمین پرورش یافته بودند – نمودند . شمار این قهرمانان و شخصیت های بزرگ در تاریخ همه اقوام ایرانی از دوران باستان تا دوران معاصر بسیار است . لیکن دریغا که اینان از سوی تاریخ نگاران مغرض مهر تهمت خورده و دستخوش نسیان گشته اند.


این تاریخ نگاران به سود هیات حاکمه پهلوی که مزدور و بازیچه و مطیع امپریالیزم بود قلم فرسایی کرده ، همه جانب های مثبت تاریخ ایران باستان را به حساب قوم فارس گذارده اند . اینان منکر وجود اقوام گوناگون در ایران کهن شده و اطلاعات تاریخی مربوط به این اقوام را پوشیده داشته و بدینسان مانع پدید آمدن مهم ترین عامل مورد نیاز در بیداری شعور ملی آنها شده اند . این مورخان به کتمان هویت قومی اقوامی پرداخته اند که پیش از ورود آریائیان ، در این منطقه تمدن باستان (ارتته) در ناحیه آذربایجان غربی کنونی ، تمدن (ایلام) در خوزستان ، تمدن (کاسی) در لرستان و تمدنهای (گوتی) و (لولوبی) در اطراف همدان و تمدن ماننا در آذربایجان بوجود آورده اند . تاریخ نگاران آریائیست بدون ذکر نام ، برآورندگان این تمدنها را به طور ضمنی اجداد آریائیان قلمداد کرده اند . اینان مادی ها را بالکل آریائی نژاد جلوه داده و برغم اکثر تاریخ نگاران اروپایی صراحتاً اشکانیان را آریائی می خوانند .
مضمون تمامی دهها جلد کتابی که در طول 70-60 سال اخیر در باره تاریخ ایران باستان به رشته تحریر در آمده شبیه یکدیگر و تقریباً همانند است . اساساً به همین دلیل نیز هنوز تاریخ ایران باستان و بخصوص تاریخ باستان اقوام کنونی ایران ، یا اصلاً نوشته نشده و یا تحریف گشته و با واقعیت های تاریخی فاصله بسیار دارد . این شیوه نادرست تاریخ نگاری در ایران ، که در راستای منافع امپریالیزم جهانی و رژیم پهلوی قرار داشت ، مانع پیشرفت علم تاریخ در این سرزمین بوده است .


این نوع تاریخ نگاری که مملو از نادرستی و غرض ورزی است ، نه تنها مانعی بر سر راه تاریخ نگاری واقعی در ایران بوده و تاریخ واقعی اقوام گوناگون ایران را نهان داشته بلکه به همراه تبلیغات و ارائه اطلاعات نادرست و غرض آلود از سوی هیات حاکمه ایران در دوران پهلوی تصورات و اظهار نظرهای نادرست و غیر واقعی عده ای از محققان اروپایی در خصوص برخی مسائل مربوط به ایران را موجب گشته است .


ذکر این نکته نیز ضروری است که تاریخ نگاران شوروی سابق نیز تحت تاثیر ایدئولوژی مارکسیستی حاکم بر آن کشور ، برخی نظریات نادرست در مورد تاریخ معاصر و قدیم ایران مطرح کرده اند . یکی از اینها ، نظریه ای است که در صفحه 20 کتاب (تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز) به قلم شش مولف شوروی در این خصوص ارائه شده است . بدین قرار که گویا در ایران هخامنشیان تا اوایل حاکمیت ساسانیان نظام برده داری حاکم بوده است ، بحث در این مورد زیاد است اما در اینجا تنها به ذکر این نکته بسنده می کنیم که در هیچ دوره ای از تاریخ ایران ، شرایط و زمینه های مساعد اقتصادی و جغرافیایی برای پدید آمدن نظام برده داری به شکلی که در رم باستان بوده ، وجود نداشته است.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۴, سه‌شنبه

سلسله گفتاری در باره جعل و تحریف تاریخ ایران (1)

ویل دورانت:
از آن زمان که تاریخ نوشته در دست است تاکنون ، لااقل شش هزار سال می گذرد ، و در نیمی از این زمان تا آنجا که بر ما معلوم است ، خاورمیانه مرکز امور و مسائل بشری بوده است ، و از این اصطلاح مبهم (خاورمیانه) منظور ما تمام جنوب باختری آسیاست که در جنوب روسیه و دریای سیاه و مغرب هندوستان و افغانستان قرار دارد ، و با مسامحه بیشتری این نام را شامل مصر نیز می دانیم ، چه این سرزمین از زمانهای بسیار دور با خاور پیوستگی داشته و با یکدیگر شبکه پیچ در پیچ فرهنگ و تمدن خاوری را ساخته اند . بر این صحنه ای که تحدید حدود آن مقدور نیست ، و بر روی آن مردم و فرهنگهای مختلف وجود داشته ، کشاورزی و بازرگانی ، اهلی کردن جانوران و ساختن ارابه ، سکه زدن و سند نوشتن ، پیشه ها و صناعات ، قانونگذاری و حکومت رانی ریاضیات و پزشکی ، استعمال مسهل و زهکشی زمین ، هندسه و نجوم ، و تقویم و ساعت و منطقه البرج ، الفبا و خط نویسی ، کاغذ و مرکب ، کتاب و کتابخانه و مدرسه ، ادبیات و موسیقی ، حجاری و معماری ، سفال لعابدار و اسبابهای تجملی ، یکتا پرستی و تک همسری ، اسباب آرایش و جواهرات ، نرد و شطرنج ، مالیات بر درآمد ، استفاده از دایه و شرابخواری و چیزهای فراوان دیگری برای نخستین بار پیدا شده و رشد کرده و فرهنگ اروپایی و آمریکایی ما در طی قرون از راه جزیره کرت و یونان و روم از فرهنگ همین خاورمیانه گرفته شده است . (آرین ها) خود واضع و مخترع تمدن نبوده اند بلکه آن را از بابل و مصر بعاریت گرفته اند ، و یونانیان نیز سازنده کاخ تمدن بشمار نمی روند ، زیرا آنچه از دیگران گرفته اند به مراتب بیش از آنست که از خود بر جای گذاشته اند . یونان در واقع همچون وارثی که ذخایر سه هزار ساله علم و هنر را که با غنائم جنگ و بازرگانی از خاور زمین به آن سرزمین رسیده بناحق تصاحب کرده است با مطالعه مطالب تاریخی مربوط به به خاور نزدیک و احترام گذاشتن به آن در حقیقت وامی را که نسبت به موسسان واقعی تمدن اروپا و آمریکا داریم ادا کرده ایم.
علم تاریخ
بر خلاف تمام ممالک جهان ، در کشور ایران علم تاریخ راهی ناهموار و فاجعه آمیز و غالباً دور از حقیقت پیموده است . این وضع اسف بار در تاریخ نگاری ایران با برآمدن هخامنشیان و بخصوص اردشیر بابکان بنیانگذار سلسله ساسانی آغاز می شود.
اردشیر بابکان به قصد ستردن آثار سلسله های ترک از صفحات تاریخ ایران و زدودن یاد آنان از اذهان ، همه اسناد تاریخی تا زمان خویش را از میان برد و بوسیله تنسر موبد موبدان ، افسانه های ملی قوم فارس را جایگزین تاریخ حقیقی ایران ساخت ، بعد از اردشیر نیز دیگر شاهان ساسانی و موبدان زرتشتی با تداوم راهی که اردشیر و تنسر پیشاهنگان آن بودند ، تاریخ ایران باستان ، همین طور تاریخ برآمدن سلسله ساسانی را بصورت داستانهایی موهوم و بی معنا در آوردند و این اقدام آنها حتی مورخان واقع بین دوران اسلامی را نیز دچار اشتباه ساخته و مانع پی بردن آنان به حقایق تاریخ ایران باستان شده است.
همچنانکه ایران کنونی موطن اقوام گوناگون است ، ایران باستان نیز مسکن اقوام مختلف بود ، از این روی نابودی و تحریف تاریخ ایران باستان در حقیقت به معنی پوشیده و تاریک نگه داشتن تاریخ اقوام کنونی ایران است . بر اساس تاریخ تحریف شده ای که بر ساخته اردشیر است ، گویا تا عهد وی در ایران ، هرگز اقوام ترک حضور و حاکمیت نداشته و همواره تنها قوم فارس ساکن و حاکم بوده است . حال اینکه ایران در طول تاریخ ، معبر اقوام و طوایف مختلف و سکونت گاه بخشی از آنان بوده است که به عنوان مثال می توان به سرازیری صدها باره ترکان از جانب شرق ، آریائیان از شمال و اقوام سامی از جنوب غربی به این سرزمین اشاره نمود .

طبیعی است که بازماندگان این مهاجرت ها و یورش ها به صورت اقوام مختلف در این سرزمین ریشه انداخته ، تبدیل به ساکنان اصلی این سرزمین شده و تمدنهای گوناگونی را پی افکنده باشند . تاریخ واقعی این سرزمین نیز موید آنست که در طول تاریخ همواره چنین بوده و در نتیجه ترکیب قومی ساکنان کنونی ایران نیز متشکل از همین سه گروه قومی ترک ، آریایی و سامی است .

گر چه پادشاهان ساسانی و مغان زرتشتی مدارک مربوط به تاریخ باستان ایران را از میان بردند ، لیکن تاریخ آن دوران در آثار مورخان رومی و یونانی محفوظ ماند . ملل اروپایی از قرون وسطی به موازات گسستن زنجیر استعمار امپراتوریهای روم و غیره و کسب استقلال ملی خویش ، تاریخ باستان خود را تدوین کردند . هر یک از ملل اروپا به جستجوی و پژوهش تاریخ گذشته خویش در تواریخ روم و یونان پرداختند و در جریان این تفحص طبیعتاً با تاریخ ایران و خاور نزدیک نیز آشنا شده و در این باب آثاری بسیار پدید آوردند .

لیکن استعمارگران اروپایی تئوری نژاد برتر و قوم سرور را به نظریه سیاسی حاکم رضاخان های مزدور و هیات حاکمه وقت تبدیل کرده و در گستره وسیعی به تبلیغ نمودهای شوونیزم چون : (نژاد آریا ، رضاشاه کبیر ، کوروش کبیر ، و اینکه در ایران از دیرباز همواره فقط آریائیان وجود داشته اند و ترکان در قرون اخیر وارد ایران شده اند و ...) پرداختند و در پوشش این تبلیغات ، اقوام غیر فارس این سرزمین را از هرگونه حقوق ملی ، حتی از تحصیل به زبان مادری محروم ساختند و آثار فرهنگی و ادبی آنان به انحاء مختلف از میان برده شد .


*ادامه دارد*