۱۳۸۹ خرداد ۱۱, سه‌شنبه

مهد کودکی که زبان مادری کودک در آن ممنوع باشد نه مهد است نه کودک

جمهوری اسلامی با وجود اینکه کنوانسیون حقوق کودک و نیز بیانیه جهانشمول حقوق کودک را پذیرفته است و روز جهانی کودک در تقویم جمهوری اسلامی به طور رسمی درج شده است، ولی در این روز با براه انداختن برنامه های تبلیغی و نمایشی تلاش می کند تا افکار عمومی را منحرف و از تعهدات و مسئولیت های خود در قبال کودکان ایران شانه خالی کند.
در روز جهانی کودک در ایران، بخشی از مشکلات و مسائل حاد کودکان از جمله کاراجباری، شکنجه کودکان ... چه از طرف برخی از نهاد های وابسته به حکومت و چه از طرف نهاد های مدافع حقوق کودک مورد بحث و بررسی قرار می گیرد؛ بدون اینکه نتایج عملی و ملموسی داشته باشد. در این میان آنچه که از کنار آن آگاهانه و موذیانه رد می شوند، تبعیضاتی است که برعلیه کودکان ملل و اقوام غیر فارسی زبان ایران اعمال می شود. تبعیضات آشکار و غیر انسانی که ناقض مهم ترین مواد کنوانسیون و بیانیه حقوق کودک اند.
مهد کودک های ایران یکی از آخرین هدف های سیاست های یکسان سازی ( آسیمیلاسیون ) شوونیسم فارس است که از آستین جمهوری اسلامی بیرون آمده است.
اخیرا طبق بخشنامه هائی که از طرف سازمان بهزیستی و وزارت آموزش و پرورش به مسئولین مراکز مهد کودک و مدارس صادر شده است، مسئولین این مراکز را موظف می کنند تنها به زبان فارسی صحبت کنند و به زبان فارسی آموزش دهند! طبق این بخشنامه ها مسئولین این مراکز مجبورند از صحبت به زبانهای غیر فارسی ( زبان مادری کودک ) خوداری کنند. طبق این بخشنامه ها همچنین به مربیان توصیه می شود تا به کودکان تذکر دهند که حتی در منزل نیز با والدین خود به زبان فارسی صحبت کنند !
این تبعیضات غیر انسانی در حالی در حق این کودکان معصوم اعمال می شود که ماده 30 (حمایت از اقلیت ها ) کنوانسیون حقوق کودک تاکید می کند که:
" کودکان متعلق به اقلیت های مذهبی، قومی و یا زبانی در کشورهائی که این اقلیت ها وجود دارند، دارای این حق هستند که همراه دیگر آشنایان بطور جمعی یا فردی از زبان، فرهنگ و مذهب خود برخوردار بوده و از آنها استفاده کنند".
اعمال سیاست های تبعیض آمیز جمهوری اسلامی برعلیه کودکان غیر فارسی زبان ایران همچنین با بیانیه حقوق کودک نیز ضدیت کامل دارد. این بیانیه تاکید دارد که:
" تعلقات ملی و مذهبی و اخلاقی و قومی و فرهنگی سرپرستان و نزدیکان و مربیان و بعلاوه ایدئولوژی حاکم بر جامعه نمی تواند مانعی در برخورداری همه کودکان از حقوق موجود در مفاد این بیانیه شود".
سیاست های غیر انسانی و نفرت انگیز جمهوری اسلامی در حق کودکان غیر فارسی زبان، و نقض آشکار طبیعی ترین حقوق این کودکان بی دفاع که با هدف فارسیزه کردن آنها صورت می گیرد به این بسنده نکرده بلکه دست اندازی به جنبه های دیگری از حقوق این کودکان را نیز شامل می شود. بعنوان نمونه:
- جمهوری اسلامی در دوبله فیلم های کارتونی و فیلم های گروه سنی کودکان ( چه آنهائی ایکه توسط نهادهای وابسته به حکومت انجام می شود و چه موسساتی که جمهوری اسلامی مجوز دوبله فیلم برای آنها صادر می کند ) قصدا دوبله شخصیت های منفی، حاشیه ای و خلافکار این فیلم ها را به لهجه های غیر فارس بویژه ترکی انجام می دهد.

- سی- دی های حاوی انیمیشن های تاریخی- آموزشی تولید شده توسط دفتر تکنولوزی آموزش وزارت آموزش و پرورش بشکل شنیعی ترکان و اعراب را انسان هائی نادان، وحشی و فاقد فرهنگ معرفی کرده و در مقابل فارس ها را انسان هائی پاک و متمدن و با فرهنگ معرفی می کنند.
این سی- دی ها با وجود اعتراضات مکرر مردم، بارها و بارها از صدا و سیمای جمهوری اسلامی بعنوان داستان تاریخ برای دانش اموزان پخش می شوند.
ارتکاب چنین سیاست های نژاد پرستانه ای بمعنی اعمال آپارتاید و نقض آشکار کنوانسیون حقوق کودک است. این در حالی است که کنوانسیون حقوق کودک دولت ها را موظف می کند که از هرگونه رفتار تبعیض آمیز قومی، مذهبی و نژادی در قبال کودکان خوداری کنند. کنوانسیون حقوق کودک تصریح می کند که:


ماده 29 ( اهداف تربیتی )
1- حکومت های عضو پیمان تایید می کنند که تربیت باید:
ج) " نسبت به والدین، هویت فرهنگی، زبان و ارزش های ملی سرزمین پدری ایجاد علاقه و توجه و احترام به فرهنگ دیگر سرزمین ها را تقویت کند". و
د) " کودک را برای زندگی در یک جامعه آزاد برپایه تفاهم، صلح، تحمل دگر اندیشان و دیگرباشان، تساوی حقوق زن و مرد، دوستی خلق ها و گروه های قومی، ملی و مذهبی آماده کند".
با این و صف اگر تاکنون شوونیسم و عظمت طلبی فارس و نژاد پرستی آریائی بشکل پنهانی و سرپوشیده از طرف زمامداران ( پهلوی- اسلامی ) ایران پیش برده می شد،اکنون این سیاست بطور علنی صورت می گیرد و شورای عالی انقلاب فرهنگی که یکی از نهاد های جمهوری اسلامی است سکانداری تبلیغ و ترویج آشکار عظمت طلبی فارس و نژاد پرستی آریائی را بعهده دارد.
امروز در ایران، زبان و فرهنگ و هویت ملی ملت های غیر فارس ایران بازیچه امیال و هوس های نژاد پرستانه شورای عالی انقلاب فرهنگی جمهوری اسلامی شده است. شورائی که اکثر سردمداران رژیم عنوان عضویت در آن را یدک می کشند. (1)
شورای عالی انقلاب فرهنگی که سیاست اصلی آن انکار موجودیت و هویت ملل غیر فارس، تئوریزه کردن و جا انداختن تک ملیتی بودن ایران است تاکنون چندین قطعنامه در این راستا به تصویب رسانده است. این مصوبات از طریق کتب درسی وارد فرهنگ مردمان ایران شده و در شوستشوی مغزی نسل جوان ایران نقش مخرب خود را ایفا می کند.
از مصوبات این شورا ممنوع کردن نامگذاری کودکان با اسامی غیر فارسی و غیر اسلامی است. این شورا لیستی از اسامی مجاز را بشکل کتابچه ای به اداره آمار و ثبت اسناد ایران ارائه داده است. حتی سفارتخانه های جمهوری اسلامی کودکان ایرانی متولد خارج را نیز از روی این لیست اجازه ثبت می دهند.

مصوبات این شورا نه تنها شامل اسامی کودکان بلکه شامل نامگذاری شهرها، خیابان ها، اماکن، موسسات عمومی ، فروشگاه ها و مراکز کار نیز می شود.
" آئین نامه نامگذاری شهرها، خیابان ها، اماکن و موسسات عمومی مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی".
این آئین نامه که در 4 ماده و 14 بند، در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی در تاریخ 75/6/9 به تصویب رسید، تاکید می کند که:

ماده اول، بند 5
" به منظور حفظ و تحکیم یکپارچگی سیاسی و فرهنگی کشور و حفظ هویت ملی، نام ها باید فقط به زبان فارسی باشند".

ماده دوم، بند 1
آئین نامه نامگذاری شامل این موارد می شود:
" شهرها، شهرک ها، بندرها، رود ها، جزیره ها، خیابان ها، بازارها و کوچه ها، مدارس و مهد کودک ها، موسسات تحقیقاتی و مجامع علمی و فرهنگی، تالارهای عمومی، بیمارستان هاو مراکز بهداشتی و درمانی، سینما ها و مراکز تفریحی و باغ ها و بوستان ها، میدان ها و پایانه ها، فرودگاه ها و ایستگاه های راه آهن و پالایشگاه ها، کارخانه ها، بانک ها و مراکز ورزشی و باشگاه ها، فروشگاه ها، شرکت ها و مراکز کسب و پیشه".
مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی فوق در واقعیت خود دنباله و مکمل همان مصوبات دوره اول فرهنگستان زبان فارسی دوران رضا خان ( 22 اردیبهشت 1314 تا 5 مرداد 1349 ) است که بسیاری از اماکن فرهنگی، شهری، تاریخی، کلمات، نقاط جغرافیائی ایران در راستای اهداف پلید و نژاد پرستانه رضا خان تغییر یافت و تحریف شد. (2)

چرا جمهوری اسلامی به سیاست های آشکار ضد ملی و نژاد پرستانه فارس محور دوران پهلوی روی آورده است ؟

روی آوردن جمهوری اسلامی به سیاست های آشکار آپارتاید ملی بر علیه ملل غیر فارس ایران دلایل متعددی دارد.

ولی مهم ترین عامل، رشد مبارزات هویت خواهانه ملیت های غیر فارسی زبان ایران و تبدیل اعتراضات روزمره آنان به عصیان های پراکنده است. این عصیان ها پتانسیل عظیمی برای دگرگونی های بنیادی در درون خود نهقته دارند. حوادث اخیر خوزستان، کردستان و بلوچستان و اکنون ترکمن صحرا، نمونه های عینی این واقعیت اند.

در این میان بویژه، روی آوردن تدریجی اقشار و طبقات مختلف ترکان آذربایجانی سراسر ایران -- یعنی بزرگترین ملیت ایران با پشتوانه بزرگی از تجارب مبارزاتی صد سال اخیر خود -- به میدان دفاع ازحقوق زبانی و فرهنگی و هویت ملی خود جمهوری اسلامی را سراسیمه کرده است. جنبشی که این بار نه از بالا بوسیله روشنفکران و نخبگان آذربایجانی بلکه از پائین، از اعماق، که خود نخبگان، روشنفکران و سیاسیون آذربایجانی را از هر طیف سیاسی و ایدئولوژیک را در آغوش می گیرد و عنایت آنان را به سرنوشت ملت خویش جذب می کند.

سیاست گذاران جمهوری اسلامی بخیال خود قصد دارند قبل از اینکه رشد این مبارزات دامن سیاست های نژاد پرستانه او را بگیرند کلک زبان و فرهنگ و هویت آنها را یکسره کنند، و باصطلاح جامعه ای یکدست، توحیدی و خیالی و خود را بوجود آورند! آنها لرزش را زیر پای خود احساس می کنند، لذا تمامی ظرفیت های قانونی و غیر قانونی خود را بسیج و بکار می اندازند تا توهمات مالیحولیائی خود را عملی سازند.

با رشد شعور ملی ملیت های غیر فارس و روی آوردن اقشار و طبقات مختلف آنان به مبارزه با ستم و بی عدالتی گسترده ای که در حق آنها صورت می گیرد، بنیاد های ساختگی فارس محور" ملت ایران" بی آینده تر می شود.
عکس العمل جمهوری اسلامی در مقابله با این وضعیت بهمراه رفتار شرم آور آن مدعیان دموکراسی و حقوق بشرایران در قبال این مبارزات دلیل روشنی از غافلگیری آنان است. از این روست که آن بخشنامه های غیر قانونی و نا مشروع که هر کدام مصداقی از جنایت علیه کودکان غیر فارسی زبان ایرانی است از یک طرف، و حملات تبلیغی هماهنگ شده جریانات افراطی فارس با حکومت جمهوری اسلامی، بر علیه حیات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی اقوام و ملل ایران بویژه ترک ها و عرب ها شدت فوق العاده ای یافته است.
در این میان نه تنها دفاع از حقوق کودکان ایران در کل بلکه دفاع از حقوق کودکان غیر فارسی زبان ایران نیز وظیفه هر انسان آزادیخواه و عدالت طلبی است. هر گونه اما و اگری در دفاع از حقوق انسانی این کودکان همسوئی با سیاست های آپارتاید ملی جمهوری اسلامی و بر علیه حقوق پایمال شده کودکان است.
1- اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی ایران عبارتند از:
اکبر هاشمی رفسنجانی بهرمانی، نصرالله پور جوادی، تقی مصباح یزدی، علی اکبر ناطق نوری، احمد جنتی، محمد یزدی، علی اکبر ولایتی، علی لاریجانی، حسن ابراهیم حبیبی، مصطفی معین، محمد رحمتی، شیخ محمد علی، سید شهاب الدین صدر، محمود محمدی عراقی، سید علی اکبر موسوی حسینی، احمد احمدی، رضا داوری اردکانی، ایرج فاضل، عبدالله جعفرعلی جاسبی، علی شریعتمداری.

2- علی اکبر ولایتی در مصاحبه ای با کیهان مورخ (9/ 5/ 1383) گفته است که: "تمامیت ارضی کشورها فقط مربوط به تغییرات جغرافیائی نمی شود بلکه شامل اسامی نیز می شود. استان خوزستان در جنوب غربی کشور، نامی فارسی به معنای محل زندگی قوم "خوز" است، اما در دهه های اخیر بعثی ها و ناسیونالیست های عرب از این استان به عنوان " عربستان" یاد می کنند".
یوسف عزیزی بنی طرف نویسنده و روشنفکر عرب ایرانی در جواب اظهارات ولایتی نوشت:

" آقای ولایتی شما علاوه بر تخصص پزشگی و مسئل سیاسی و بین المللی، ظاهرا متخصص مسائل تاریخی هم هستید، اما اظهار چنین گفته هائی از یک متخصص یا حتی علاقه مند به تاریخ بعید است. بویژه آن که شما مدت 16 سال پست وزارت خارجه کشورمان را بعهده داشتید و به آرشیو عظیمی از تاریخ ایران دسترسی داشتید.

آقای ولایتی، حتی اگر گذرتان به ان آرشیو نیفتاده باشد کافی بود به همان نمایشگاه های اسناد و مدارک تاریخی ایران – که گاه به گاه افتتاح می کردید – نگاهی می انداختید و می دیدید که تا پیش از سلطنت رضاخان در همه مدارک و اسناد وزارت خارجه نام منطقه ای که امروز خوزستان نامیده می شود "عربستان" ذکر شده است.

برخلاف تصور شما یادآوری نام "عربستان" مربوط به نام گذاری توسط " بعثی ها و ناسیونالیست های عرب" و "در دهه های اخیر" نیست. زیرا وجود اسناد و مدارک وزارت خارجه ایران که از این منطقه با عنوان " عربستان" یاد می کنند خلاف گفته های شما را ثابت می کند، مگر اینکه همه مسئولان حکومتی و دست اندر کاران امور خارجه و همه تاریخ نگاران ایرانی قبل از عهد رضا شاه را "بعثی و ناسیونالیست عرب" به شمار آوریم.

لذا می بینیم که عنوان "عربستان" در آثار فارسی دوره پهلوی، قاجار، افشار، زندیه و صفویه و حتی قبل از اسلام ( در کتیبه شاپور) وجود داشته است اما در سال 1302 رضاخان به واسطه دولت سید ضیا الدین طباطبائی و با اصرار اردشیر جی این نام را تغییر داد. و این اردشیر جی معرف حضور همگان هست. او از پارسیان هند [عامل کمپانی هند شرقی ] و در اسلام ستیزی و عرب ستیزی گوی سبقت را از معاصران ربوده بود.

بار دیگر تاکید می کنم وازه عزبستان هیچ ربطی به بعثی ها، نظزیه پردازان و رهبران کنونی و پیشین کشورهای عربی یا هیچ بیگانه دیگری ندارد و تنها و تنها ریشه در تاریخ این سرزمین دارد و نامی بومی، تاریخی، و عربی- ایرانی است".


منابع:

- کنوانسیون حقوق کودک، ترجمه دکترالف. آبشار

- اعلامیه جهانی حقوق بشر، ترجمه محمد جعفر پوینده

- حقوق بشر، اقلیت ها و قومیت ها در اعلامیه ها و کنوانسیون های بین المللی، ترجمه حمید والائی ( مرکز تحقیقات مجمع دانشگاهیان آذربایجانی )

- اعلامیه جهانی حقوق زبانی، ترجمه علی دده بیگلو

- عربستان و خوزستان، یوسف عزیزی بنی طزف ( نقل از ماهنامه دیلماج، شماره 5 چاپ تبریز)

- گفتمان ایرانی و متولیان فرهنگی آن، باقر افشار

- انهدام زبانهای غیر فارسی در مهد کودک های ایران، رؤیا زویا

- روز جهانی کودک، روز مبارزه برای تدریس زبان های کودکان ملل ایران در مدارس، احسان آستارالی

- شورای عالی انقلاب فرهنگی و ترویج آشکار شوونیزم فارسی، صبری بهمنی

- هزار دستان تحریکات قومی چه کسانی هستند، مهندس معینی زاده ( نقل از هفته نامه نوید آذربایجان اورمیه )

- سو استفاده از محبوبیت عمو پورنگ در راستای ترویج عقاید فاشیستی محمود افشار، رسول همدانلی

- تلویزیون ایران و ادامه فعالیت علیه هویت آدربایجانی، م. اورمچو، اورمیه