غالب آثاری که تاکنون در خصوص تاریخ ایران باستان نوشته شده است ، با غرض ورزیها و گرایشهای آریا محورانه ای توام بوده که نتیجه آن نیز غیر قابل اعتماد بودن این رسالات متعدد بوده است.
شاید دیگر زمان آن فرا رسیده باشد که محققان تاریخ باستان این سرزمین دست به کنکاشی جدید در این خصوص بزنند ، چرا که دیگر نمی توان چشم به روی حقایق بزرگی که هر روز نمایان تر می شود بست و پیوسته مطالب غیر علمی پیشین را که تنها بکار دلخوشی و تفریح برخی می آید ، تکرار نمود.
تاریخ ایران نگاران غالباً تاریخ این سرزمین را از مبدا هخامنشیان آغاز می نمایند . آنان به عمد تمدنها و اقوام کهن غیر آریایی این خطه را که تا پیش از بر آمدن هخامنشیان فرهنگی متعالی پدید آورده بودند نادیده می گیرند و این حقیقتی است که برخی از مورخان نامی نیز ناگزیر از بیان آن بوده اند . به عنوان مثال جرج کامرون ضمن اشاره به این موضوع ، چنین می نویسد:
(تاریخهایی که در باره ایران نوشته شده اند علی الرسم با کوروش پارسی آغاز می شوند و عموماً با اسکندر مقدونی پایان می گیرند در حال حاضر اثر یگانه ای که به گونه ای جامع به تاریخ فلات ایران پیش از استیلای کوروش بر این سرزمین بپردازد در دست نیست . این امر بسیار مایه تاسف است .)
عبدالحسین زرین کوب نیز در این خصوص چنین نوشته است:
(تاریخ ایران نه از عهد کوروش و حتی دیااکو آغاز می شود و نه حتی از عهد ورود آریاها به فلات ایران و یا دوران جدایی ایرانیها از هندیها . گذشته از تاریخ خود آریاهای ایران ، تاریخ اقوام و نژادهایی هم که قبل از مهاجرات آریاها در این سرزمین فلات گونه می زیسته امروز از پرتو کلنگ معجزه گر باستان شناسان مکشوف است... آنچه در سیلک و حسنلو(در آذربایجان) نیز بدست آمده است ادامه این تمدنهای بدوی و کهنسال را در زمانهای قبل از ورود آریاها نشان می دهد.
ناصر پور پیرار با صراحت بیشتری به تشریح بی اعتناعی عمومی خاورشناسان به اقوام کهن ایرانی پیش از هخامنشیان پرداخته است:
(آنچه موجب شگفتی بسیار هر مورخ بی غرضی است بی اعتناعی مطلق و عمدی خاورشناسان به حضور دیرینه اقوام متعدد در این سرزمین است که پیش از حضور هخامنشیان لااقل دو هزاره استقرار ، گسترش و پیشرفت را تجربه کرده بوده اند.)
(باستان شناسی جهانی مصرانه می کوشد که تمدن ایران کهن پیش از هخامنشی ، همچنان در لایه های خاک باقی بماند و در حد داستانهای شاهنامه متوقف باشد. یافته های خیره کننده ، در گوشه های مختلف این سرزمین ، هرگز موجب گستردگی جست و جو نشده ، بل به عکس این یافته ها خود دلیلی بر توقف هر چه سریعتر این کاوشها بوده است.)
(در عین حال معتبرترین خاورشناسان پر آوازه جهان...کوشیده اند تا فرهنگ ملی ما را به یک سلسله باورهای بی اساس آلوده کنند و هویت واقعی ایران و ایرانی را تا حد تصاویر سر ستون های تخت جمشید ، نقش های قالی و دانه های پسته به سقوط بکشانند . این کوشش هدفمند خاورشناسان ، ایران کهن را به عمد فراموش می کند و در پرتو پر قدرت نورافکن هایی که بر امپراتوری هخامنشی تابانده اند ، قرار می دهد . آنها قریب 150 سال است به سود مقاصد سیاسی معاصر از هیچ شیوه ای برای انتقال تاریخ ایران به مبدا (پرافتخار) هخامنشی روی نگردانده اند)
جالب اینکه بر آورندگان تمدنهای کهن جغرافیای ایران و بین النهرین ، تا پیش از ورود آریائیان به این نواحی اساساً عبارت از دو گروه قومی سامی و آسیانیک (التصاقی زبان) بوده اند و با نادیده گرفتن آنان ، در واقع تاریخ دیرین ترکان ایران نیز نادیده گرفته می شود.
دریغ که مورخان ما نیز ، سالیان دراز تنها به باز نویسی مطالب تکراری و گاه مغرضانه برخی محققان خارجی و نسخه بدلهای داخلی آنها پرداخته اند ، بی خبر از اینکه همه تلاش آنان در راستای انکار و تحریف حقایق تاریخ دیرین این سرزمین به سود نظریات آریا محورانه بوده است.
ا.م.دیاکونوف این خصیصه پژوهشگران اروپایی را چنین متذکر گردیده است:
(نکته مهم دیگر این که تحقیقات پژوهندگان تاریخ ماد صورت یکجانبه داشته زیرا دانشمندان غرب به تقریب فقط و فقط از نظر گاه نفوذ (آریائیها) به تاریخ آن کشور اظهار علاقه می کردند . این دانشمندان از روی قصد از اهمیت این حقیقت می کاستند که پیش از ورود هندو اروپائیان صحرا نشین و خانه به دوش ، در اراضی مزبور ، فرهنگی عالی و دولتی متکامل (مثلاً در سرزمین ماننا) وجود داشته و این خود در تکامل تاریخی نورسیدگان رشدشان پست تر بود ، موثر واقع گشته .)
حقیقت این است که تحقیقات تاریخی در این عرصه از مسیر واقعی خود خارج شده و دیری است که دار سکون و توقف گردیده است . در این میان در ارتباط با تاریخ دیرین ترکان ایران ، شالوده اساسی مطالب طرح شده در تالیفات محققانی که از مبدا آریا محوری به پژوهش تاریخ پرداخته اند این است که مردم آذربایجان گویا پس از ورود ترکان به این سرزمین در عهد سلجوقیان و مغولان ترک زبان شده اند . مورخان مزبور مدعی اند که مردم این ناحیه حتی تا دوران صفویه به زبان آذری که به زعم آنان گویا لهجه ای از زبان فارسی بوده ، تکلم می کرده اند و در خصوص دیگر نواحی جغرافیای ایرانیان نیز ، به طور کلی دیرینگی حضور ترکان و پیشینه و ریشه های تاریخی چند هزار ساله آنان در سرتاسر این جغرافیا ، مورد انکار قرار گرفته است . لیکن مدارک تاریخی بوضوح حاکی از آن است که روند مهاجرت اقوام ترک به شرق میانه از جمله فلات ایران از هزاره های پیش از میلاد آغاز گردیده است . محققان با ارائه دلایل و مدارک متقن از چندین موج سرازیری اقوام ترک به این نواحی سخن می رانند . مثلاً غیاث الدین غیب الله یف از چهار جریان مهاجرت ترکان (از آسیای میانه به سوی غرب) که در ترکیب قومی مردم آذربایجان نقش داشته اند به ترتیب زیر سخن رانده است:
1-موج اقوام کاسی ، ماننایی ، مادی ، کاسپی ، آلبانی و ...(هزاره سوم پیش از میلاد).
2-موج اقوام کیمر ، اسکوتای ، ساکا ، سارماک ، دوندار و غیره (نیمه نخست هزاره اول پیش از میلاد).
3-موجی که با اتحادیه قبایل هون مربوط بوده (خزرها ، بلغارها ، قارقارها ، بچنق ها ، آوارها و غیره) (نیمه نخست هزاره اول میلادی.)
4-موجی که با طوایف سلجوق –اوغوز مربوط بود.
لیکن بر اساس یافته ها و مدارک محکم زبانشناختی ، در واقع حتی پیش از اقوام مذکور نیز ، قوم پروترک دیگری بنام هوریان در قلمرو آذربایجان ساکن بوده اند .
جالب توجه است که در ترکیب اهالی کهن آذربایجان عنصر قومی (توروکی) نیز وجود داشت و این نام در واقع همان اتنونیم (توروک – ترک) سده های متاخرتر است . نام طایفه توروکی در منابع آشوری متعلق به سده 24 ق.م قید گردیده است.
از گزارشات منابع مزبور روشن می گردد که اتحادیه طوایف توروکی هم زمان با گوتیان و لولوبیان (هزاره سوم ق.م) در عرصه تاریخ ظاهر شده اند.
توروکی ها از اوایل هزاره دوم قبل از میلاد در رخدادهای سیاسی ناحیه شمال شرق بین النهرین شرکت فعال داشته اند . نام این اتحادیه قبیله ای به کرات در منابع آشوری متعلق به سده های 13-18 ق.م قید شده است . در یک متن آشوری ، آنان به عنوان (اهالی کشور توروکی) معرفی شده اند و از سکونت گوتیان نیز در سرزمین مذکور سخن رفته است . طوایف توروکی در جنوب و جنوب شرقی دریاچه ارومیه تا اراضی ناحیه زنجان کنونی سکونت داشته اند . برخی اسامی جغرافیایی مربوط به قلمرو دولت ماننا که دارای ریشه ترکی است ، بازمانده از بان طوایف لولوبیایی ، ماننایی و توروکی است . مثلاً در سنگ نبشته های آرگیشتی اول شاه اورارتو در گزارشات مربوط به لشکر کشی وی به سرزمین ماننا از (سرزمین کوهستانی آلاته یه حش حس چذآ) در جنوب دریاچه ارومیه نام بده شده است . این نام به وضوح با نامهای (آلتای ، آلاتااو ، آلاتاوا ، آلاداغ ) و غیره رایج در فرهنگ نامهای جغرافیایی آلتای – ترک ، مرتبط می باشد و یا نام ولایت (قیزیل بوندا) در سرزمین ماننا ترکیبی از کلمات ترکی (قیزیل) به معنی سرخ و (بوندا) به معنی تپه ، کوه است.
به هر روی ، نمونه های فوق تنها اشاره ای است به مدارک تاریخی بسیاری که روشنگر منسوبیت قومی طوایف باستانی مسکون در قلمرو آذربایجان می باشد.
به جرات می توان گفت که زنده یاد پروفسور زهتابی نخستین محقق ایرانی است که با پرهیز از تکرار ادعاهایی که در طول دهه های متمادی از سوی برخی عالم نمایان مطرح شده بود با همه توان خود به پژوهش در تاریخ واقعی ترکان ایران همت گمارده است ، چنانکه می توان تالیف وی را نقطه عطفی در تاریخ نگاری ایران به شمار آورد
بدیهی است که در بررسی و بازاندیشی تاریخی و روشن کردن گوشه های نهان و حقایق پوشیده در این عرصه ، غالباً نمی توان (سخن آخر) را گفت . مع هذا اهل فن بخوبی می دانند که این کتاب به عنوان نخستین گام در بازشناسی برخی واقعیات تاریخی اثری بسیار ارزشمند بوده و راهگشای تحقیقات بعدی و منبع و راهنمایی مهم برای محققانی است که به تحقیق در تاریخ ترکان ایران می پردازند.
"این مقدمه مترجم کتاب تاریخ دیرین ترکان اثر بی نظیر و گرانقدرزنده یاد پروفسور زهتابی می باشد این کتاب را می توانید از این آدرس به صورت یک جا و یا به علت حجم زیادش به صورت قسمت شده دریافت کنید"
شاید دیگر زمان آن فرا رسیده باشد که محققان تاریخ باستان این سرزمین دست به کنکاشی جدید در این خصوص بزنند ، چرا که دیگر نمی توان چشم به روی حقایق بزرگی که هر روز نمایان تر می شود بست و پیوسته مطالب غیر علمی پیشین را که تنها بکار دلخوشی و تفریح برخی می آید ، تکرار نمود.
تاریخ ایران نگاران غالباً تاریخ این سرزمین را از مبدا هخامنشیان آغاز می نمایند . آنان به عمد تمدنها و اقوام کهن غیر آریایی این خطه را که تا پیش از بر آمدن هخامنشیان فرهنگی متعالی پدید آورده بودند نادیده می گیرند و این حقیقتی است که برخی از مورخان نامی نیز ناگزیر از بیان آن بوده اند . به عنوان مثال جرج کامرون ضمن اشاره به این موضوع ، چنین می نویسد:
(تاریخهایی که در باره ایران نوشته شده اند علی الرسم با کوروش پارسی آغاز می شوند و عموماً با اسکندر مقدونی پایان می گیرند در حال حاضر اثر یگانه ای که به گونه ای جامع به تاریخ فلات ایران پیش از استیلای کوروش بر این سرزمین بپردازد در دست نیست . این امر بسیار مایه تاسف است .)
عبدالحسین زرین کوب نیز در این خصوص چنین نوشته است:
(تاریخ ایران نه از عهد کوروش و حتی دیااکو آغاز می شود و نه حتی از عهد ورود آریاها به فلات ایران و یا دوران جدایی ایرانیها از هندیها . گذشته از تاریخ خود آریاهای ایران ، تاریخ اقوام و نژادهایی هم که قبل از مهاجرات آریاها در این سرزمین فلات گونه می زیسته امروز از پرتو کلنگ معجزه گر باستان شناسان مکشوف است... آنچه در سیلک و حسنلو(در آذربایجان) نیز بدست آمده است ادامه این تمدنهای بدوی و کهنسال را در زمانهای قبل از ورود آریاها نشان می دهد.
ناصر پور پیرار با صراحت بیشتری به تشریح بی اعتناعی عمومی خاورشناسان به اقوام کهن ایرانی پیش از هخامنشیان پرداخته است:
(آنچه موجب شگفتی بسیار هر مورخ بی غرضی است بی اعتناعی مطلق و عمدی خاورشناسان به حضور دیرینه اقوام متعدد در این سرزمین است که پیش از حضور هخامنشیان لااقل دو هزاره استقرار ، گسترش و پیشرفت را تجربه کرده بوده اند.)
(باستان شناسی جهانی مصرانه می کوشد که تمدن ایران کهن پیش از هخامنشی ، همچنان در لایه های خاک باقی بماند و در حد داستانهای شاهنامه متوقف باشد. یافته های خیره کننده ، در گوشه های مختلف این سرزمین ، هرگز موجب گستردگی جست و جو نشده ، بل به عکس این یافته ها خود دلیلی بر توقف هر چه سریعتر این کاوشها بوده است.)
(در عین حال معتبرترین خاورشناسان پر آوازه جهان...کوشیده اند تا فرهنگ ملی ما را به یک سلسله باورهای بی اساس آلوده کنند و هویت واقعی ایران و ایرانی را تا حد تصاویر سر ستون های تخت جمشید ، نقش های قالی و دانه های پسته به سقوط بکشانند . این کوشش هدفمند خاورشناسان ، ایران کهن را به عمد فراموش می کند و در پرتو پر قدرت نورافکن هایی که بر امپراتوری هخامنشی تابانده اند ، قرار می دهد . آنها قریب 150 سال است به سود مقاصد سیاسی معاصر از هیچ شیوه ای برای انتقال تاریخ ایران به مبدا (پرافتخار) هخامنشی روی نگردانده اند)
جالب اینکه بر آورندگان تمدنهای کهن جغرافیای ایران و بین النهرین ، تا پیش از ورود آریائیان به این نواحی اساساً عبارت از دو گروه قومی سامی و آسیانیک (التصاقی زبان) بوده اند و با نادیده گرفتن آنان ، در واقع تاریخ دیرین ترکان ایران نیز نادیده گرفته می شود.
دریغ که مورخان ما نیز ، سالیان دراز تنها به باز نویسی مطالب تکراری و گاه مغرضانه برخی محققان خارجی و نسخه بدلهای داخلی آنها پرداخته اند ، بی خبر از اینکه همه تلاش آنان در راستای انکار و تحریف حقایق تاریخ دیرین این سرزمین به سود نظریات آریا محورانه بوده است.
ا.م.دیاکونوف این خصیصه پژوهشگران اروپایی را چنین متذکر گردیده است:
(نکته مهم دیگر این که تحقیقات پژوهندگان تاریخ ماد صورت یکجانبه داشته زیرا دانشمندان غرب به تقریب فقط و فقط از نظر گاه نفوذ (آریائیها) به تاریخ آن کشور اظهار علاقه می کردند . این دانشمندان از روی قصد از اهمیت این حقیقت می کاستند که پیش از ورود هندو اروپائیان صحرا نشین و خانه به دوش ، در اراضی مزبور ، فرهنگی عالی و دولتی متکامل (مثلاً در سرزمین ماننا) وجود داشته و این خود در تکامل تاریخی نورسیدگان رشدشان پست تر بود ، موثر واقع گشته .)
حقیقت این است که تحقیقات تاریخی در این عرصه از مسیر واقعی خود خارج شده و دیری است که دار سکون و توقف گردیده است . در این میان در ارتباط با تاریخ دیرین ترکان ایران ، شالوده اساسی مطالب طرح شده در تالیفات محققانی که از مبدا آریا محوری به پژوهش تاریخ پرداخته اند این است که مردم آذربایجان گویا پس از ورود ترکان به این سرزمین در عهد سلجوقیان و مغولان ترک زبان شده اند . مورخان مزبور مدعی اند که مردم این ناحیه حتی تا دوران صفویه به زبان آذری که به زعم آنان گویا لهجه ای از زبان فارسی بوده ، تکلم می کرده اند و در خصوص دیگر نواحی جغرافیای ایرانیان نیز ، به طور کلی دیرینگی حضور ترکان و پیشینه و ریشه های تاریخی چند هزار ساله آنان در سرتاسر این جغرافیا ، مورد انکار قرار گرفته است . لیکن مدارک تاریخی بوضوح حاکی از آن است که روند مهاجرت اقوام ترک به شرق میانه از جمله فلات ایران از هزاره های پیش از میلاد آغاز گردیده است . محققان با ارائه دلایل و مدارک متقن از چندین موج سرازیری اقوام ترک به این نواحی سخن می رانند . مثلاً غیاث الدین غیب الله یف از چهار جریان مهاجرت ترکان (از آسیای میانه به سوی غرب) که در ترکیب قومی مردم آذربایجان نقش داشته اند به ترتیب زیر سخن رانده است:
1-موج اقوام کاسی ، ماننایی ، مادی ، کاسپی ، آلبانی و ...(هزاره سوم پیش از میلاد).
2-موج اقوام کیمر ، اسکوتای ، ساکا ، سارماک ، دوندار و غیره (نیمه نخست هزاره اول پیش از میلاد).
3-موجی که با اتحادیه قبایل هون مربوط بوده (خزرها ، بلغارها ، قارقارها ، بچنق ها ، آوارها و غیره) (نیمه نخست هزاره اول میلادی.)
4-موجی که با طوایف سلجوق –اوغوز مربوط بود.
لیکن بر اساس یافته ها و مدارک محکم زبانشناختی ، در واقع حتی پیش از اقوام مذکور نیز ، قوم پروترک دیگری بنام هوریان در قلمرو آذربایجان ساکن بوده اند .
جالب توجه است که در ترکیب اهالی کهن آذربایجان عنصر قومی (توروکی) نیز وجود داشت و این نام در واقع همان اتنونیم (توروک – ترک) سده های متاخرتر است . نام طایفه توروکی در منابع آشوری متعلق به سده 24 ق.م قید گردیده است.
از گزارشات منابع مزبور روشن می گردد که اتحادیه طوایف توروکی هم زمان با گوتیان و لولوبیان (هزاره سوم ق.م) در عرصه تاریخ ظاهر شده اند.
توروکی ها از اوایل هزاره دوم قبل از میلاد در رخدادهای سیاسی ناحیه شمال شرق بین النهرین شرکت فعال داشته اند . نام این اتحادیه قبیله ای به کرات در منابع آشوری متعلق به سده های 13-18 ق.م قید شده است . در یک متن آشوری ، آنان به عنوان (اهالی کشور توروکی) معرفی شده اند و از سکونت گوتیان نیز در سرزمین مذکور سخن رفته است . طوایف توروکی در جنوب و جنوب شرقی دریاچه ارومیه تا اراضی ناحیه زنجان کنونی سکونت داشته اند . برخی اسامی جغرافیایی مربوط به قلمرو دولت ماننا که دارای ریشه ترکی است ، بازمانده از بان طوایف لولوبیایی ، ماننایی و توروکی است . مثلاً در سنگ نبشته های آرگیشتی اول شاه اورارتو در گزارشات مربوط به لشکر کشی وی به سرزمین ماننا از (سرزمین کوهستانی آلاته یه حش حس چذآ) در جنوب دریاچه ارومیه نام بده شده است . این نام به وضوح با نامهای (آلتای ، آلاتااو ، آلاتاوا ، آلاداغ ) و غیره رایج در فرهنگ نامهای جغرافیایی آلتای – ترک ، مرتبط می باشد و یا نام ولایت (قیزیل بوندا) در سرزمین ماننا ترکیبی از کلمات ترکی (قیزیل) به معنی سرخ و (بوندا) به معنی تپه ، کوه است.
به هر روی ، نمونه های فوق تنها اشاره ای است به مدارک تاریخی بسیاری که روشنگر منسوبیت قومی طوایف باستانی مسکون در قلمرو آذربایجان می باشد.
به جرات می توان گفت که زنده یاد پروفسور زهتابی نخستین محقق ایرانی است که با پرهیز از تکرار ادعاهایی که در طول دهه های متمادی از سوی برخی عالم نمایان مطرح شده بود با همه توان خود به پژوهش در تاریخ واقعی ترکان ایران همت گمارده است ، چنانکه می توان تالیف وی را نقطه عطفی در تاریخ نگاری ایران به شمار آورد
بدیهی است که در بررسی و بازاندیشی تاریخی و روشن کردن گوشه های نهان و حقایق پوشیده در این عرصه ، غالباً نمی توان (سخن آخر) را گفت . مع هذا اهل فن بخوبی می دانند که این کتاب به عنوان نخستین گام در بازشناسی برخی واقعیات تاریخی اثری بسیار ارزشمند بوده و راهگشای تحقیقات بعدی و منبع و راهنمایی مهم برای محققانی است که به تحقیق در تاریخ ترکان ایران می پردازند.
"این مقدمه مترجم کتاب تاریخ دیرین ترکان اثر بی نظیر و گرانقدرزنده یاد پروفسور زهتابی می باشد این کتاب را می توانید از این آدرس به صورت یک جا و یا به علت حجم زیادش به صورت قسمت شده دریافت کنید"
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر