۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۴, سه‌شنبه

سلسله گفتاری در باره جعل و تحریف تاریخ ایران (1)

ویل دورانت:
از آن زمان که تاریخ نوشته در دست است تاکنون ، لااقل شش هزار سال می گذرد ، و در نیمی از این زمان تا آنجا که بر ما معلوم است ، خاورمیانه مرکز امور و مسائل بشری بوده است ، و از این اصطلاح مبهم (خاورمیانه) منظور ما تمام جنوب باختری آسیاست که در جنوب روسیه و دریای سیاه و مغرب هندوستان و افغانستان قرار دارد ، و با مسامحه بیشتری این نام را شامل مصر نیز می دانیم ، چه این سرزمین از زمانهای بسیار دور با خاور پیوستگی داشته و با یکدیگر شبکه پیچ در پیچ فرهنگ و تمدن خاوری را ساخته اند . بر این صحنه ای که تحدید حدود آن مقدور نیست ، و بر روی آن مردم و فرهنگهای مختلف وجود داشته ، کشاورزی و بازرگانی ، اهلی کردن جانوران و ساختن ارابه ، سکه زدن و سند نوشتن ، پیشه ها و صناعات ، قانونگذاری و حکومت رانی ریاضیات و پزشکی ، استعمال مسهل و زهکشی زمین ، هندسه و نجوم ، و تقویم و ساعت و منطقه البرج ، الفبا و خط نویسی ، کاغذ و مرکب ، کتاب و کتابخانه و مدرسه ، ادبیات و موسیقی ، حجاری و معماری ، سفال لعابدار و اسبابهای تجملی ، یکتا پرستی و تک همسری ، اسباب آرایش و جواهرات ، نرد و شطرنج ، مالیات بر درآمد ، استفاده از دایه و شرابخواری و چیزهای فراوان دیگری برای نخستین بار پیدا شده و رشد کرده و فرهنگ اروپایی و آمریکایی ما در طی قرون از راه جزیره کرت و یونان و روم از فرهنگ همین خاورمیانه گرفته شده است . (آرین ها) خود واضع و مخترع تمدن نبوده اند بلکه آن را از بابل و مصر بعاریت گرفته اند ، و یونانیان نیز سازنده کاخ تمدن بشمار نمی روند ، زیرا آنچه از دیگران گرفته اند به مراتب بیش از آنست که از خود بر جای گذاشته اند . یونان در واقع همچون وارثی که ذخایر سه هزار ساله علم و هنر را که با غنائم جنگ و بازرگانی از خاور زمین به آن سرزمین رسیده بناحق تصاحب کرده است با مطالعه مطالب تاریخی مربوط به به خاور نزدیک و احترام گذاشتن به آن در حقیقت وامی را که نسبت به موسسان واقعی تمدن اروپا و آمریکا داریم ادا کرده ایم.
علم تاریخ
بر خلاف تمام ممالک جهان ، در کشور ایران علم تاریخ راهی ناهموار و فاجعه آمیز و غالباً دور از حقیقت پیموده است . این وضع اسف بار در تاریخ نگاری ایران با برآمدن هخامنشیان و بخصوص اردشیر بابکان بنیانگذار سلسله ساسانی آغاز می شود.
اردشیر بابکان به قصد ستردن آثار سلسله های ترک از صفحات تاریخ ایران و زدودن یاد آنان از اذهان ، همه اسناد تاریخی تا زمان خویش را از میان برد و بوسیله تنسر موبد موبدان ، افسانه های ملی قوم فارس را جایگزین تاریخ حقیقی ایران ساخت ، بعد از اردشیر نیز دیگر شاهان ساسانی و موبدان زرتشتی با تداوم راهی که اردشیر و تنسر پیشاهنگان آن بودند ، تاریخ ایران باستان ، همین طور تاریخ برآمدن سلسله ساسانی را بصورت داستانهایی موهوم و بی معنا در آوردند و این اقدام آنها حتی مورخان واقع بین دوران اسلامی را نیز دچار اشتباه ساخته و مانع پی بردن آنان به حقایق تاریخ ایران باستان شده است.
همچنانکه ایران کنونی موطن اقوام گوناگون است ، ایران باستان نیز مسکن اقوام مختلف بود ، از این روی نابودی و تحریف تاریخ ایران باستان در حقیقت به معنی پوشیده و تاریک نگه داشتن تاریخ اقوام کنونی ایران است . بر اساس تاریخ تحریف شده ای که بر ساخته اردشیر است ، گویا تا عهد وی در ایران ، هرگز اقوام ترک حضور و حاکمیت نداشته و همواره تنها قوم فارس ساکن و حاکم بوده است . حال اینکه ایران در طول تاریخ ، معبر اقوام و طوایف مختلف و سکونت گاه بخشی از آنان بوده است که به عنوان مثال می توان به سرازیری صدها باره ترکان از جانب شرق ، آریائیان از شمال و اقوام سامی از جنوب غربی به این سرزمین اشاره نمود .

طبیعی است که بازماندگان این مهاجرت ها و یورش ها به صورت اقوام مختلف در این سرزمین ریشه انداخته ، تبدیل به ساکنان اصلی این سرزمین شده و تمدنهای گوناگونی را پی افکنده باشند . تاریخ واقعی این سرزمین نیز موید آنست که در طول تاریخ همواره چنین بوده و در نتیجه ترکیب قومی ساکنان کنونی ایران نیز متشکل از همین سه گروه قومی ترک ، آریایی و سامی است .

گر چه پادشاهان ساسانی و مغان زرتشتی مدارک مربوط به تاریخ باستان ایران را از میان بردند ، لیکن تاریخ آن دوران در آثار مورخان رومی و یونانی محفوظ ماند . ملل اروپایی از قرون وسطی به موازات گسستن زنجیر استعمار امپراتوریهای روم و غیره و کسب استقلال ملی خویش ، تاریخ باستان خود را تدوین کردند . هر یک از ملل اروپا به جستجوی و پژوهش تاریخ گذشته خویش در تواریخ روم و یونان پرداختند و در جریان این تفحص طبیعتاً با تاریخ ایران و خاور نزدیک نیز آشنا شده و در این باب آثاری بسیار پدید آوردند .

لیکن استعمارگران اروپایی تئوری نژاد برتر و قوم سرور را به نظریه سیاسی حاکم رضاخان های مزدور و هیات حاکمه وقت تبدیل کرده و در گستره وسیعی به تبلیغ نمودهای شوونیزم چون : (نژاد آریا ، رضاشاه کبیر ، کوروش کبیر ، و اینکه در ایران از دیرباز همواره فقط آریائیان وجود داشته اند و ترکان در قرون اخیر وارد ایران شده اند و ...) پرداختند و در پوشش این تبلیغات ، اقوام غیر فارس این سرزمین را از هرگونه حقوق ملی ، حتی از تحصیل به زبان مادری محروم ساختند و آثار فرهنگی و ادبی آنان به انحاء مختلف از میان برده شد .


*ادامه دارد*





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر