«سیاست های زبانی پهلوی دوم در قبال زبان ترکی»
در این قسمت تحقیق مناسب است به ایده های بعضی از روشنفکران و سیاستهای زبانی دولتمردان پهلوی دوم پرداخته شود.
«با روی کار آمدن محمد رضا شاه ، سیاست های رضا شاه تدام یافت . هر چند که محمد رضا شاه در ابتدای حکومتش ضمن تظاهر به دمکراسی خواهی ، در صدد بود تا سیمای مطلوبی از خود به جا گذارد . در نقل قولی از او آمده است که ما هرگز به تبعیضات نژادی و یا مذهبی و تفاوت بین رنگ و پوست افراد اعتقاد نداشته ایم . اما بعد از مدتی به مانند پدرش ... سیاست های ناسیونالیستی فارسی کردن جمعیت ناهمگون ایرانی را تعقیب می کرد.
به زعم محمد رضا شاه گروهای قومی تهدیدی برای دولت مرکزی و مانعی بر سر راه توسعه تلقی می شدند. بنا براین ضمن انکار تنوع قومی سعی نمود همه اقوام را بر پایه ویزگی های قوم پارس سازمانی دوباره بدهد . به عبارت بهتر وی همبستگی فرهنگی را در نابودی زبان های غیر فارسی می دید برای این کار آموزش زبان فارسی را اجباری کرد و استفاده از سایر زبان های ایرانی را در آموزش و پرورش ممنوع کرد . در ادامه این سیاستها ، ایالات کشور و مرزهای طبیعی موجود آنها از نو تقسیم شد که برای مدت زمانی فقط با شماره های اسمش ازآنها یاد می شد... بعداً اسم های مناطق غیر فارسی را با نام های فارسی اسم گذاری کردند [ اورمیه به رضائیه ، قره داغ به ارسباران ، عربستان به خوزستان ، سلطانیه به اراک و ... تغییر نام فارسی یافتند]. هدف از این کار کاهش حدالامکان هویت به یک گروه قومی و زبانی [فارسی سازی]، خصوصاً یک دولت بود. وجود گروههای عرب زبان در جنوب غربی کشور تقریباً انکار شد . آذربایجانیها و دیگر گویشهای فارسی اجازه چاپ و نشر نیافتند و زبان کردی رسماً به عنوان یکی از لهجه های فارسی توصیف شد و آن نیز اجازه چاپ و نشر نیافت ؛ (کاتوزیان ، ص 72). به طور کلی شاه همچون پدرش با استقرار دولت نوین و بهره گیری از ایدئولوژی ناسیونالیستی شاهنشاهی فارسی ادعای وحدت و تمامیت ایران را داشت.
ایدئولوژی و خط مشی هویت بخشی که در قالب تمسخر و تحقیر زبان و لهجه های قومی غیر فارسی ، نا دیده گرفتن ارزشها و اعتقادات مذهبی و دینی و تغییر خشونت آمیز پوشاک محلی از سوی دولت مرکزی اجرا می شد... ، موجب مقاومت هویت اهالی غیر فارسی و شکل گیری احزابی مثل دمکرات کردستان و فرقه دمکرات آذربایجان و.... شد. حزب دمکرات کردستان و آذربایجان که در پی سیاستهای تحقیر آمیز دولت در خصوص ایلات کرد و ترک ایجاد شده بود ، خواهان خودمختاری در چارچوب ایران و استفاده از زبان مادری در نظام آموزش و خواهان آزادی داخلی و خودمختاری و تشکیل انجمن های ایالتی و ولایتی بودند. (نادرپور ، صص 147-144).
«محمد رضا شاه در کتاب خود بنام «ماموریت برای وطنم » می نویسد: پدرم بر خلاف پادشاهان قاجار که از نژاد ترک بودند از خانواده اصیل ایرانی (فارسی) بود». [1]
عباس اقبال آشتیانی از دیگر طراحان سیاست زبانی دولت پهلوی در رابطه با زبانهای قومی غیر فارسی چنین گفته بود: «آمدیم به سیاست زبانی که دولت باید در داخله ایران معمول و مجری دارد... در باب دو زبان عربی و ترکی... دولت بیش از همه باید در یک امر بسیار مواظب باشد و شدید العمل باشد... مخصوصاً مامورین او نباید بگذارند که هیچ کتابی و روزنامه و مجله ای به این زبانها در خارج از ایران منتشر شود یا در داخل کشور و در بین مردم بخصوص اطفال مدارس منتشر شود». [2]
نامبرده در روزنامه اطلاعات در مقاله ای تحت عنوان «زبان در آذربایجان» می نویسد : «چه کسی آثار غنی و جهانگیر فردوسی ، سعدی ، مولوی و حافظ را با وراجی مهجور و ناهنجار غارتگران ترک عوض می کند.» [3]
«آشتیانی در جای دیگر در مقایسه زبان ترکی با زبان فارسی می نویسد: زبان فارسی درّ و گوهر است و ترکی ، خر مهر و خرفی است . زبان ترکی زبان ناقص است که وسیله تکلم ترکمانان بدوی ، غارتگر و بیابان گرد بوده است . در زبان ترکی شعر و ادبیاتی وجود ندارد که دنیا بپسندد ، ترکی زبان شکسته بسته ترکمانان است که نمی توان با آن اظهار ذوق و عرض و هنر کرد ». [4]
در اینجا مناسب است گفته شود که از اولین فرهنگ لغتها فرهنگ لغت «دیوان الغات الترک محمود کاشغری» است که از قدیمی ترین فرهنگ لغت های مشرق زمین است که در قرن دهم میلادی نوشته شده است. و اشعار فضولی ، نسیمی ، نباتی و ... سرشار از غنای مفهومی و ادبی است. علاقمندان می توانند جهت کسب اطلاعات بیشتر به دیوان محمود کاشغری و اشعار محمد فضولی ، نسیمی و نباتی ... مراجعه نمایند. بدتر از همه اینها اظهارات توهین آمیز رضا شاه به ترک ها بود. چه توهین و تحقیر شرم آورتر از اینکه شاه یک مملکت بگوید چه معامله خوبی می شد اگر انجام می یافت... (انسان شرمش می آید از باز گفتن و باز نوشتن بقیه مطلب ) (جامی ، ص 249).
دکتر جواد هیئت در کتاب «سیری در تاریخ زبان و لهجه ترکی» در رابطه با سیاست های پهلوی در مورد زبان و فرهنگ ترکی چنین نوشته است : «در دوره پهلوی تئاتر آذربایجان که با سابقه ترین و پیشرفته ترین تئاتر شرق و ملل مسلمان بود به بهانه فارسی نبودن تعطیل شد... و بعد از واقعه شهریور 1320 و استعفای اجباری رضا شاه به علت ضعف حکومت مرکزی خفقان سابق از بین رفت... در سال 1324 به دنبال قدرت گرفتن فرقه دمکرات در این دوران ، زبان ترکی به موازات زبان فارسی در آذربایجان رسمیت یافت و تدریس به زبان مادری آغاز شد. دوران حکومت فرقه دمکرات بیش از یکسال نپایید. بعد از سقوط حکومت فرقه دمکرات نمایندگان دولت مرکزی به دستور تهران ، به بهانه کمونیستی بودن مطالب و نوشته ها ، کتب درسی را جمع آوری کرده و به آتش کشیدند . از آن پس انتشارات ترکی قدغن و زبان رادیو و مدارس منحصراً فارسی شد».(هیئت ، ص 264).
در رابطه با مواضع علامه دهخدا در این موارد نامبرده در لغت نامه مشهور خود تحت ماده آذربایجان ، پس از درج اطلاعات فشرده ای راجع به موقعیت جغرافیایی ، آب و هوا و ... در باره انگور های آنجا مطلب می نویسد . ولی در خصوص زبان ان سرزمین صرفاً می نویسد : زبان مردم آن شاخه ای از زبان فارسی موسوم به آذری بوده است . یا دکتر ناطق خانلری استاد زبان فارسی دانشگاه تهران که مدتی وزیر کشور کابینه اعلم هم بوده در مقدمه کتاب «زبان شناسی و زبان فارسی» می گوید: «وطن من این سرحدات سیاسی و مصنوعی نیست ، هر جا که فارسی صحبت می کنند ، میهن من است . یعنی به جای آذربایجان ، کردستان ، خوزستان ، شمال افغانستان و تاجیکستان وطن نامبرده است ».[5]
یرواند مورخ و ایران شناس مشهور معاصر ایرانی الااصل استاد دانشگاه نیویورک آمریکا در صفحه 200 کتاب خود «ایران بین دو انقلاب » می نویسد:
«اقدامات رضا شاه برای ایجاد وحدت ملی و یکپارچگی ملی نارضایتی های زیادی در میان اقلیتها و قومیتهای زبانی و مذهبی پدید آورد . سیاست بستن مدارس و انتشاراتی ها برای ترک زبانها بسیار زیانبار بود . ترک زبانهایی که بیشتر شهر نشین بودند و روشنفکر بومی خود را داشتند . بنابراین هنگامی که مدارس ، روزنامه ها و انتشاراتی های فارسی زبان جای مدارس روزنامه ها و انتشاراتی های ترک زبان آذربایجانی و دیگر قومیتهای زبانی را گرفت نارضایتی فرهنگی افزایش یافت».
دیوید نیسمال (Nissmall) معتقد است که «ضد آذری بودن وجه غالب سیاست تمرکز گرایانه رضا شاه (و محمد رضا شاه) بوده و دستور تاسیس سازمان پرورش افکار جوانان در همین راستا بوده است » (یرواند ، ص 177).
لوئین فاوست ، پژوهشگر بر جسته روسی می نویسد : «برخی از تلاشهای رضا شاه و محمد رضا شاه برای فارسی کردن منطقه و ممانعت از کاربرد زبان ها و لهجه های محلی موجب نارضایتی قومیتهای غیر فارسی شده و بعلاوه فارسی زبانها با تحمیل مغول خواندن زبان ترکی ، سعی در تحقیر و تضعیف آن داشته اند».[6]
*ادامه دارد*
1- نوید آذربایجان مورخه 2/4/80 ، ص6
2- مجله یادگار ، آشتیانی ، سال 2 شماره 603 ، تاریخ 1324.
3- اطلاعات ، روزنامه ، 3/7/1324 .
4- مجله یادگار به نقل از نوید آذربایجان 4/12/78 ، ص 4 شماره 83 .
5- نوید آذربایجان ، هفته نامه 24/12/81 .
۶- ایران و جنگ سرد ، نوشته فاو ست،ترجمه کاوه ، به نقل از نوید آذربایجان،مورخه ۲۴/۷/۸۰ ،ص۷.
در این قسمت تحقیق مناسب است به ایده های بعضی از روشنفکران و سیاستهای زبانی دولتمردان پهلوی دوم پرداخته شود.
«با روی کار آمدن محمد رضا شاه ، سیاست های رضا شاه تدام یافت . هر چند که محمد رضا شاه در ابتدای حکومتش ضمن تظاهر به دمکراسی خواهی ، در صدد بود تا سیمای مطلوبی از خود به جا گذارد . در نقل قولی از او آمده است که ما هرگز به تبعیضات نژادی و یا مذهبی و تفاوت بین رنگ و پوست افراد اعتقاد نداشته ایم . اما بعد از مدتی به مانند پدرش ... سیاست های ناسیونالیستی فارسی کردن جمعیت ناهمگون ایرانی را تعقیب می کرد.
به زعم محمد رضا شاه گروهای قومی تهدیدی برای دولت مرکزی و مانعی بر سر راه توسعه تلقی می شدند. بنا براین ضمن انکار تنوع قومی سعی نمود همه اقوام را بر پایه ویزگی های قوم پارس سازمانی دوباره بدهد . به عبارت بهتر وی همبستگی فرهنگی را در نابودی زبان های غیر فارسی می دید برای این کار آموزش زبان فارسی را اجباری کرد و استفاده از سایر زبان های ایرانی را در آموزش و پرورش ممنوع کرد . در ادامه این سیاستها ، ایالات کشور و مرزهای طبیعی موجود آنها از نو تقسیم شد که برای مدت زمانی فقط با شماره های اسمش ازآنها یاد می شد... بعداً اسم های مناطق غیر فارسی را با نام های فارسی اسم گذاری کردند [ اورمیه به رضائیه ، قره داغ به ارسباران ، عربستان به خوزستان ، سلطانیه به اراک و ... تغییر نام فارسی یافتند]. هدف از این کار کاهش حدالامکان هویت به یک گروه قومی و زبانی [فارسی سازی]، خصوصاً یک دولت بود. وجود گروههای عرب زبان در جنوب غربی کشور تقریباً انکار شد . آذربایجانیها و دیگر گویشهای فارسی اجازه چاپ و نشر نیافتند و زبان کردی رسماً به عنوان یکی از لهجه های فارسی توصیف شد و آن نیز اجازه چاپ و نشر نیافت ؛ (کاتوزیان ، ص 72). به طور کلی شاه همچون پدرش با استقرار دولت نوین و بهره گیری از ایدئولوژی ناسیونالیستی شاهنشاهی فارسی ادعای وحدت و تمامیت ایران را داشت.
ایدئولوژی و خط مشی هویت بخشی که در قالب تمسخر و تحقیر زبان و لهجه های قومی غیر فارسی ، نا دیده گرفتن ارزشها و اعتقادات مذهبی و دینی و تغییر خشونت آمیز پوشاک محلی از سوی دولت مرکزی اجرا می شد... ، موجب مقاومت هویت اهالی غیر فارسی و شکل گیری احزابی مثل دمکرات کردستان و فرقه دمکرات آذربایجان و.... شد. حزب دمکرات کردستان و آذربایجان که در پی سیاستهای تحقیر آمیز دولت در خصوص ایلات کرد و ترک ایجاد شده بود ، خواهان خودمختاری در چارچوب ایران و استفاده از زبان مادری در نظام آموزش و خواهان آزادی داخلی و خودمختاری و تشکیل انجمن های ایالتی و ولایتی بودند. (نادرپور ، صص 147-144).
«محمد رضا شاه در کتاب خود بنام «ماموریت برای وطنم » می نویسد: پدرم بر خلاف پادشاهان قاجار که از نژاد ترک بودند از خانواده اصیل ایرانی (فارسی) بود». [1]
عباس اقبال آشتیانی از دیگر طراحان سیاست زبانی دولت پهلوی در رابطه با زبانهای قومی غیر فارسی چنین گفته بود: «آمدیم به سیاست زبانی که دولت باید در داخله ایران معمول و مجری دارد... در باب دو زبان عربی و ترکی... دولت بیش از همه باید در یک امر بسیار مواظب باشد و شدید العمل باشد... مخصوصاً مامورین او نباید بگذارند که هیچ کتابی و روزنامه و مجله ای به این زبانها در خارج از ایران منتشر شود یا در داخل کشور و در بین مردم بخصوص اطفال مدارس منتشر شود». [2]
نامبرده در روزنامه اطلاعات در مقاله ای تحت عنوان «زبان در آذربایجان» می نویسد : «چه کسی آثار غنی و جهانگیر فردوسی ، سعدی ، مولوی و حافظ را با وراجی مهجور و ناهنجار غارتگران ترک عوض می کند.» [3]
«آشتیانی در جای دیگر در مقایسه زبان ترکی با زبان فارسی می نویسد: زبان فارسی درّ و گوهر است و ترکی ، خر مهر و خرفی است . زبان ترکی زبان ناقص است که وسیله تکلم ترکمانان بدوی ، غارتگر و بیابان گرد بوده است . در زبان ترکی شعر و ادبیاتی وجود ندارد که دنیا بپسندد ، ترکی زبان شکسته بسته ترکمانان است که نمی توان با آن اظهار ذوق و عرض و هنر کرد ». [4]
در اینجا مناسب است گفته شود که از اولین فرهنگ لغتها فرهنگ لغت «دیوان الغات الترک محمود کاشغری» است که از قدیمی ترین فرهنگ لغت های مشرق زمین است که در قرن دهم میلادی نوشته شده است. و اشعار فضولی ، نسیمی ، نباتی و ... سرشار از غنای مفهومی و ادبی است. علاقمندان می توانند جهت کسب اطلاعات بیشتر به دیوان محمود کاشغری و اشعار محمد فضولی ، نسیمی و نباتی ... مراجعه نمایند. بدتر از همه اینها اظهارات توهین آمیز رضا شاه به ترک ها بود. چه توهین و تحقیر شرم آورتر از اینکه شاه یک مملکت بگوید چه معامله خوبی می شد اگر انجام می یافت... (انسان شرمش می آید از باز گفتن و باز نوشتن بقیه مطلب ) (جامی ، ص 249).
دکتر جواد هیئت در کتاب «سیری در تاریخ زبان و لهجه ترکی» در رابطه با سیاست های پهلوی در مورد زبان و فرهنگ ترکی چنین نوشته است : «در دوره پهلوی تئاتر آذربایجان که با سابقه ترین و پیشرفته ترین تئاتر شرق و ملل مسلمان بود به بهانه فارسی نبودن تعطیل شد... و بعد از واقعه شهریور 1320 و استعفای اجباری رضا شاه به علت ضعف حکومت مرکزی خفقان سابق از بین رفت... در سال 1324 به دنبال قدرت گرفتن فرقه دمکرات در این دوران ، زبان ترکی به موازات زبان فارسی در آذربایجان رسمیت یافت و تدریس به زبان مادری آغاز شد. دوران حکومت فرقه دمکرات بیش از یکسال نپایید. بعد از سقوط حکومت فرقه دمکرات نمایندگان دولت مرکزی به دستور تهران ، به بهانه کمونیستی بودن مطالب و نوشته ها ، کتب درسی را جمع آوری کرده و به آتش کشیدند . از آن پس انتشارات ترکی قدغن و زبان رادیو و مدارس منحصراً فارسی شد».(هیئت ، ص 264).
در رابطه با مواضع علامه دهخدا در این موارد نامبرده در لغت نامه مشهور خود تحت ماده آذربایجان ، پس از درج اطلاعات فشرده ای راجع به موقعیت جغرافیایی ، آب و هوا و ... در باره انگور های آنجا مطلب می نویسد . ولی در خصوص زبان ان سرزمین صرفاً می نویسد : زبان مردم آن شاخه ای از زبان فارسی موسوم به آذری بوده است . یا دکتر ناطق خانلری استاد زبان فارسی دانشگاه تهران که مدتی وزیر کشور کابینه اعلم هم بوده در مقدمه کتاب «زبان شناسی و زبان فارسی» می گوید: «وطن من این سرحدات سیاسی و مصنوعی نیست ، هر جا که فارسی صحبت می کنند ، میهن من است . یعنی به جای آذربایجان ، کردستان ، خوزستان ، شمال افغانستان و تاجیکستان وطن نامبرده است ».[5]
یرواند مورخ و ایران شناس مشهور معاصر ایرانی الااصل استاد دانشگاه نیویورک آمریکا در صفحه 200 کتاب خود «ایران بین دو انقلاب » می نویسد:
«اقدامات رضا شاه برای ایجاد وحدت ملی و یکپارچگی ملی نارضایتی های زیادی در میان اقلیتها و قومیتهای زبانی و مذهبی پدید آورد . سیاست بستن مدارس و انتشاراتی ها برای ترک زبانها بسیار زیانبار بود . ترک زبانهایی که بیشتر شهر نشین بودند و روشنفکر بومی خود را داشتند . بنابراین هنگامی که مدارس ، روزنامه ها و انتشاراتی های فارسی زبان جای مدارس روزنامه ها و انتشاراتی های ترک زبان آذربایجانی و دیگر قومیتهای زبانی را گرفت نارضایتی فرهنگی افزایش یافت».
دیوید نیسمال (Nissmall) معتقد است که «ضد آذری بودن وجه غالب سیاست تمرکز گرایانه رضا شاه (و محمد رضا شاه) بوده و دستور تاسیس سازمان پرورش افکار جوانان در همین راستا بوده است » (یرواند ، ص 177).
لوئین فاوست ، پژوهشگر بر جسته روسی می نویسد : «برخی از تلاشهای رضا شاه و محمد رضا شاه برای فارسی کردن منطقه و ممانعت از کاربرد زبان ها و لهجه های محلی موجب نارضایتی قومیتهای غیر فارسی شده و بعلاوه فارسی زبانها با تحمیل مغول خواندن زبان ترکی ، سعی در تحقیر و تضعیف آن داشته اند».[6]
*ادامه دارد*
1- نوید آذربایجان مورخه 2/4/80 ، ص6
2- مجله یادگار ، آشتیانی ، سال 2 شماره 603 ، تاریخ 1324.
3- اطلاعات ، روزنامه ، 3/7/1324 .
4- مجله یادگار به نقل از نوید آذربایجان 4/12/78 ، ص 4 شماره 83 .
5- نوید آذربایجان ، هفته نامه 24/12/81 .
۶- ایران و جنگ سرد ، نوشته فاو ست،ترجمه کاوه ، به نقل از نوید آذربایجان،مورخه ۲۴/۷/۸۰ ،ص۷.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر