آموزش و پرورش و به طور کلی تعلیم و تربیت از دغدغه های هر کشور محسوب می شود. چرا که پیشرفت و تعالی و یا پس رفت و نزول یک کشور از لحاظ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و غیره در گرو چگونگی آموزش و پرورش آن کشور است. نگاهی گذرا به تاریخ نشان می دهد که آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت در گذشتههای دور تنها برای عده خاص و طبقه خاصی از جامعه مقدور بود و بسیاری از مردم خصوصا آنهایی که از وضعیت اقتصادی مناسبی برخوردار نبودند از تعلیم و تربیت محروم بودند. با پیشرفت علوم و گسترش آگاهی مردم و جوامع «تعلیم و تربیت برای همه» تبدیل به شعار جهانی شد.
در این بین آموزش به زبان مادری از سوی برخی از اندیشمندان مورد توجه قرار گرفت. یوهان آموس کومنیوس که به عنوان پدر آموزش و پرورش نوین در دنیا شناخته شده است، در نیمه دوم قرن 17 اصولی را برای آموزش و پرورش و یادگیری عنوان کرد که آموزش و پرورش امروزی در دنیا از آن تبعیت می کند. وی اعتقاد داشت که کودکان را بایستی با شناخت و بینش اجسام آشنا کرد. یعنی معانی مستقیم اشیا و اجسام را به کودکان آموخت و در این مسیر همواره بر ضرورت استفاده از زبان مادری تاکید می کرد. وی اعتقاد داشت که آموزش تا سن 12 سالگی بایستی فقط و فقط به زبان مادری باشد و از این سن به بعد است که آموزش به زبان های دیگر می تواند در برنامه آموزشی فراگیران قرار گیرد و آموزش زبان های دیگر نه از روی دستور زبان بلکه از طریق خواندن متون انجام گیرد. کومنیوس بر استفاده از عکس و تصویر در آموزش زبان تاکید میکرد. بدین ترتیب که ابتدا کودک با مفهومی که با آن آشنا است ارتباط برقرار می کند و سپس طریقه نوشتاری آن مفهوم را به آن پیوند می دهد و آن مطلب را درک می کند.
در داخل کشور نیز میرزا حسن رشدیه که اهل آذربایجان و متولد تبریز بوده و بنیانگذار آموزش و پروش به سبک نوین در کشور است، با ایجاد مدارس با سبک جدید پایه آموزش و پرورش نوین در کشور را گذاشت. وی که از سوی مقامات دولتی و حکومتی زمان خود شدیدا تحت فشار بود در اکثر نقاط کشور اقدام به تاسیس مدارسی کرده بود. در آموزش او نیز زبان مادری در درجه بالایی از اهمیت قرار داشت. وی که در تدریس زبان ترکی در آذربایجان کتابی تحت عنوان «وطن دیلی» را نیز آماده کرده بود و این کتاب تا مدت ها در منطقه قفقاز به عنوان کتاب آموزش زبان ترکی مورد استفاده قرار می گرفت، از اصولی پیشرفته در آموزش استفاده میکرد. هر چند که مدارس تاسیس شده به دست وی پس از مدت کوتاهی به دست عوامل دولتی ویران می گشتند.
حال نگاهی به آموزش و پرورش امروزه کشور می اندازیم. اصول آموزشی مختلفی ذکر شد اما متاسفانه در مورد کودکان دو زبانه در کشور ما که بیش از 53 درصد کودکان کشور را تشکیل می دهند، بسیاری از این اصول آموزشی که در کل دنیا کاملا بدیهی به نظر میرسند مورد توجه قرار نمی گیرند و متاسفانه تنها در مورد کودکان فارسزبان کشور اجرا می شود. ابتدا مختصرا با مفهوم دوزبانه بودن آشنا شویم. در یک نوع طبقه بندی دوزبانه بودن را به دو دسته طبیعی (برابر) و آموزشی (نابرابر) تقسیم بندی میکنند. در دو زبانگی برابر فرد از آغاز تولد در یک خانواده و جامعه دو زبانه زندگی می کند و در هر دو زبان هم شفاها و هم کتبا قادر به برقراری ارتباط است. در دو زبانگی نابرابر آموزشی فرد پس از یادگیری زبان مادری به صورت شفاهی به دلایل آموزشی یا فرهنگی با یک زبان دیگر تماس می یابد و دو زبانه می شود. دو زبانگی موجود در کشور از این نوع دو زبانگی است. همانطور که در مطالب فوق نیز اشاره شد آموزش در مدرسه تا سن 12 سالگی فقط و فقط بایستی به زبان مادری باشد و بعد از این سن بایستی زبانهای دیگر در برنامه آموزشی فراگیران قرار گیرد. چرا که طبق نظریه روانشناسان و زبانشناسان دوازده سال اول زندگی هر شخص از لحاظ فراگیری زبان دوران تطبیق محسوب می شود و بعد از آن دوران یادگیری. یعنی در دوازده سال اول زندگی شخص ضمن فراگیری زبان، با زبان فراگرفته شده خود را ببه محیط اطراف تطبیق می دهد و سیستم فکری اش شکل می گیرد. زمانی این نظام فکری و تطبقی تکمیل می شود که سوادآموزی شخص به زبان مادری تکمیل گردد، یعنی علاوه بر فراگیری کامل تکلم به زبان مادری ، خواندن و نوشتن به زبان مادری را نیز یاد بگیرد. در کشور کودکان فارس زبان تا سن 12 سالگی فقط و فقط به زبان مادری خود آموزش می بیینند و از این سن به بعد است که آموزش زبان عربی و انگلیسی در برنامه درسیشان گنجانده می شود، اما در مناطق دوزبانه کشور وضع بسیار متفاوت و آشفته است. یک کودک شش ساله غیر فارس از همان اولین روز تحصیل بایستی با زبانی غیر از زبان مادری خود تحت تعلیم قرار بگیرد. بعنوان مثال یک کودک ترک که کوچکترین آشنایی با زبان فارسی ندارد و تنها به زبان مادری خود با طبیعت و اطرافیان ارتباط برقرار می کند، از همان روز اول مدرسه بایستی با زبانی غیر از زبان مادری خود، یعنی زبان فارسی آموزش ببیند. کلیه اصول و قواعد دیگری که در مورد آموزش در سالهای ابتدایی مدرسه بود نظیر استفاده از عکس و تصویر و … برای تداعی مفاهیم انتزاعی، تنها در مورد کودکان فارس زبان کاربرد دارد و مفید واقع می شود. چون این اصول برای آموزش به زبان مادری فرد پیشبینی و طراحی شدهاند. یک کودک فارس زبان با دیدن تصویر آب مفهوم آب در ذهنش تداعی می شود و هنگامی که کلمه آب را نیز در کنار آن می بیند با این مفاهیم ارتباط برقرار کرده و مطلب را درک می کند. اما در مورد کودکان غیر فارس زبان وضع متفاوت و بسیار دشوار است. چرا که به عنوان مثال همان کلمه آب را که به تصویر مربوط به (سو) نسبت می دهند برای کودک ترک تازگی دارد و با دانستهها و معلومات قبلی او مغایرت دارد، چه برسد به صورت نوشتاری کلمه که خود سبب بروز مشکلات بعدی می گردد.
این سیستم نادرست آموزشی که سالیان دراز است در برنامه آموزش و پرورش کشور قرار گرفته است باعث دلسردی دانش آموزان مناطق دوزبانه از تحصیل و درس و مدرسه می شود. عمق فاجعه زمانی مشخص می شود که نیم نگاهی به آمار افت تحصیلی و ترک تحصیل در مناطق دو زبانه کشور بیندازیم. به گفته مدیر کل دفتر آموزش و پرورش دوره ابتدائی و کارشناسان این دفتر، دو زبانه بودن دانش آموزان در بدو ورود به مدرسه مهمترین علت افت تحصیلی و در نتیجه عامل ترک تحصیل آنهاست. به کار بردن این اصول غیرعلمی در آموزش و پرورش مناطق دوزبانه باعث می شود که بسیاری از فرزندان این مناطق که هرکدام می توانستند روزی گرهی از مشکلات مردم باز کنند، به دامان اعتیاد و سایر بزهکاری های اجتماعی کشیده شوند. نتایج برخی از تحقیقات نشان می دهد که کودکی که زبان مادری خود را فرا نگرفته و ساخت های زبان در ذهن او استحکام نیافته شرایط مساعدی برای یادگیری زبان دوم نخواهد داشت. و اگر به این کودک زبان دومی غیر از زبان مادری یاد بدهیم باعث ایجاد اختلال در گویایی و هم در ریختن فکر کودک خواهد شد. مخصوصا اگر زبان دومی که یاد می گیرد از لحاظ دستوری کاملا متفاوت با زبان مادری اش باشد. مثل زبان فارسی و زبان ترکی که یکی هند و اروپایی و دیگری التصاقی است. علاوه بر مشکلات یاد شده مشکلات فراوان دیگری نیز پدید می آید که پرداختن به آنها در این مجال نمی گنجد.
نکتهای که بایستی مد نظر قرار داد این است که این وضعیت تا زمانی که متاسفانه تفکر کلیشهای «احیای زبان مادری» یعنی تجزیه طلبی در افکار بسیاری لانه کرده است ادامه خواهد داشت و معلوم نیست چه زمانی کارشناسان آموزش و پرورش کشور از اغماض و چشم بستن بر عواقب وخیم عدم آموزش به زبان مادری کودکان دوزبانه کشور دست بر می دارند و چشم به حقایق تلخ مسائل آموزشی مناطق دو زبانه کشور می گشایند و به این اصل تن می دهند که آموزش به زبان مادری حق همه مردم دنیاست.
در این بین آموزش به زبان مادری از سوی برخی از اندیشمندان مورد توجه قرار گرفت. یوهان آموس کومنیوس که به عنوان پدر آموزش و پرورش نوین در دنیا شناخته شده است، در نیمه دوم قرن 17 اصولی را برای آموزش و پرورش و یادگیری عنوان کرد که آموزش و پرورش امروزی در دنیا از آن تبعیت می کند. وی اعتقاد داشت که کودکان را بایستی با شناخت و بینش اجسام آشنا کرد. یعنی معانی مستقیم اشیا و اجسام را به کودکان آموخت و در این مسیر همواره بر ضرورت استفاده از زبان مادری تاکید می کرد. وی اعتقاد داشت که آموزش تا سن 12 سالگی بایستی فقط و فقط به زبان مادری باشد و از این سن به بعد است که آموزش به زبان های دیگر می تواند در برنامه آموزشی فراگیران قرار گیرد و آموزش زبان های دیگر نه از روی دستور زبان بلکه از طریق خواندن متون انجام گیرد. کومنیوس بر استفاده از عکس و تصویر در آموزش زبان تاکید میکرد. بدین ترتیب که ابتدا کودک با مفهومی که با آن آشنا است ارتباط برقرار می کند و سپس طریقه نوشتاری آن مفهوم را به آن پیوند می دهد و آن مطلب را درک می کند.
در داخل کشور نیز میرزا حسن رشدیه که اهل آذربایجان و متولد تبریز بوده و بنیانگذار آموزش و پروش به سبک نوین در کشور است، با ایجاد مدارس با سبک جدید پایه آموزش و پرورش نوین در کشور را گذاشت. وی که از سوی مقامات دولتی و حکومتی زمان خود شدیدا تحت فشار بود در اکثر نقاط کشور اقدام به تاسیس مدارسی کرده بود. در آموزش او نیز زبان مادری در درجه بالایی از اهمیت قرار داشت. وی که در تدریس زبان ترکی در آذربایجان کتابی تحت عنوان «وطن دیلی» را نیز آماده کرده بود و این کتاب تا مدت ها در منطقه قفقاز به عنوان کتاب آموزش زبان ترکی مورد استفاده قرار می گرفت، از اصولی پیشرفته در آموزش استفاده میکرد. هر چند که مدارس تاسیس شده به دست وی پس از مدت کوتاهی به دست عوامل دولتی ویران می گشتند.
حال نگاهی به آموزش و پرورش امروزه کشور می اندازیم. اصول آموزشی مختلفی ذکر شد اما متاسفانه در مورد کودکان دو زبانه در کشور ما که بیش از 53 درصد کودکان کشور را تشکیل می دهند، بسیاری از این اصول آموزشی که در کل دنیا کاملا بدیهی به نظر میرسند مورد توجه قرار نمی گیرند و متاسفانه تنها در مورد کودکان فارسزبان کشور اجرا می شود. ابتدا مختصرا با مفهوم دوزبانه بودن آشنا شویم. در یک نوع طبقه بندی دوزبانه بودن را به دو دسته طبیعی (برابر) و آموزشی (نابرابر) تقسیم بندی میکنند. در دو زبانگی برابر فرد از آغاز تولد در یک خانواده و جامعه دو زبانه زندگی می کند و در هر دو زبان هم شفاها و هم کتبا قادر به برقراری ارتباط است. در دو زبانگی نابرابر آموزشی فرد پس از یادگیری زبان مادری به صورت شفاهی به دلایل آموزشی یا فرهنگی با یک زبان دیگر تماس می یابد و دو زبانه می شود. دو زبانگی موجود در کشور از این نوع دو زبانگی است. همانطور که در مطالب فوق نیز اشاره شد آموزش در مدرسه تا سن 12 سالگی فقط و فقط بایستی به زبان مادری باشد و بعد از این سن بایستی زبانهای دیگر در برنامه آموزشی فراگیران قرار گیرد. چرا که طبق نظریه روانشناسان و زبانشناسان دوازده سال اول زندگی هر شخص از لحاظ فراگیری زبان دوران تطبیق محسوب می شود و بعد از آن دوران یادگیری. یعنی در دوازده سال اول زندگی شخص ضمن فراگیری زبان، با زبان فراگرفته شده خود را ببه محیط اطراف تطبیق می دهد و سیستم فکری اش شکل می گیرد. زمانی این نظام فکری و تطبقی تکمیل می شود که سوادآموزی شخص به زبان مادری تکمیل گردد، یعنی علاوه بر فراگیری کامل تکلم به زبان مادری ، خواندن و نوشتن به زبان مادری را نیز یاد بگیرد. در کشور کودکان فارس زبان تا سن 12 سالگی فقط و فقط به زبان مادری خود آموزش می بیینند و از این سن به بعد است که آموزش زبان عربی و انگلیسی در برنامه درسیشان گنجانده می شود، اما در مناطق دوزبانه کشور وضع بسیار متفاوت و آشفته است. یک کودک شش ساله غیر فارس از همان اولین روز تحصیل بایستی با زبانی غیر از زبان مادری خود تحت تعلیم قرار بگیرد. بعنوان مثال یک کودک ترک که کوچکترین آشنایی با زبان فارسی ندارد و تنها به زبان مادری خود با طبیعت و اطرافیان ارتباط برقرار می کند، از همان روز اول مدرسه بایستی با زبانی غیر از زبان مادری خود، یعنی زبان فارسی آموزش ببیند. کلیه اصول و قواعد دیگری که در مورد آموزش در سالهای ابتدایی مدرسه بود نظیر استفاده از عکس و تصویر و … برای تداعی مفاهیم انتزاعی، تنها در مورد کودکان فارس زبان کاربرد دارد و مفید واقع می شود. چون این اصول برای آموزش به زبان مادری فرد پیشبینی و طراحی شدهاند. یک کودک فارس زبان با دیدن تصویر آب مفهوم آب در ذهنش تداعی می شود و هنگامی که کلمه آب را نیز در کنار آن می بیند با این مفاهیم ارتباط برقرار کرده و مطلب را درک می کند. اما در مورد کودکان غیر فارس زبان وضع متفاوت و بسیار دشوار است. چرا که به عنوان مثال همان کلمه آب را که به تصویر مربوط به (سو) نسبت می دهند برای کودک ترک تازگی دارد و با دانستهها و معلومات قبلی او مغایرت دارد، چه برسد به صورت نوشتاری کلمه که خود سبب بروز مشکلات بعدی می گردد.
این سیستم نادرست آموزشی که سالیان دراز است در برنامه آموزش و پرورش کشور قرار گرفته است باعث دلسردی دانش آموزان مناطق دوزبانه از تحصیل و درس و مدرسه می شود. عمق فاجعه زمانی مشخص می شود که نیم نگاهی به آمار افت تحصیلی و ترک تحصیل در مناطق دو زبانه کشور بیندازیم. به گفته مدیر کل دفتر آموزش و پرورش دوره ابتدائی و کارشناسان این دفتر، دو زبانه بودن دانش آموزان در بدو ورود به مدرسه مهمترین علت افت تحصیلی و در نتیجه عامل ترک تحصیل آنهاست. به کار بردن این اصول غیرعلمی در آموزش و پرورش مناطق دوزبانه باعث می شود که بسیاری از فرزندان این مناطق که هرکدام می توانستند روزی گرهی از مشکلات مردم باز کنند، به دامان اعتیاد و سایر بزهکاری های اجتماعی کشیده شوند. نتایج برخی از تحقیقات نشان می دهد که کودکی که زبان مادری خود را فرا نگرفته و ساخت های زبان در ذهن او استحکام نیافته شرایط مساعدی برای یادگیری زبان دوم نخواهد داشت. و اگر به این کودک زبان دومی غیر از زبان مادری یاد بدهیم باعث ایجاد اختلال در گویایی و هم در ریختن فکر کودک خواهد شد. مخصوصا اگر زبان دومی که یاد می گیرد از لحاظ دستوری کاملا متفاوت با زبان مادری اش باشد. مثل زبان فارسی و زبان ترکی که یکی هند و اروپایی و دیگری التصاقی است. علاوه بر مشکلات یاد شده مشکلات فراوان دیگری نیز پدید می آید که پرداختن به آنها در این مجال نمی گنجد.
نکتهای که بایستی مد نظر قرار داد این است که این وضعیت تا زمانی که متاسفانه تفکر کلیشهای «احیای زبان مادری» یعنی تجزیه طلبی در افکار بسیاری لانه کرده است ادامه خواهد داشت و معلوم نیست چه زمانی کارشناسان آموزش و پرورش کشور از اغماض و چشم بستن بر عواقب وخیم عدم آموزش به زبان مادری کودکان دوزبانه کشور دست بر می دارند و چشم به حقایق تلخ مسائل آموزشی مناطق دو زبانه کشور می گشایند و به این اصل تن می دهند که آموزش به زبان مادری حق همه مردم دنیاست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر