مقدمه و طرح موضوع:بدون شك غرب آذربایجان (جنوبی) در طول تاریخ معاصر بخاطر عواملی همچون ژئوپولوتیك خاص، تركیب جمعیتی ناهمگون، تضاد مذهبی، دخالت كشورهای خارجی و تضاد منافع آنها، قدمت كهن تاریخی، منابع سرشار خدادادی، سیاستهای غلط استعماری و زیاده خواهانه اتخاذ و اجرا شده (بین المللی، دولتی، قومی) در این منطقه همواره یكی از كانونهای تنش، بحران و منازعات و كشمكشهای بین قومی بوده است.
حافظه تاریخی مردمان این دیار هنوز ایام و روزهای سخت و سیاه و خونین دوران شیخ عبیدالله شمزینانی، سیمیتقو، جیلوها و ارامنه و نیز حوادث تلخ و خونین بدو و بعد از انقلاب را فراموش نكرده و بیاد دارد كه چگونه هزاران تن از كودكان و زنان و مردان بیگناه و مظلوم ترك غرب آذربایجان قربانی زیاده خواهی ها و طمعكاری ها و ددمنشیهای انسان نمایان حیوان صفت شدند كه بی هیچ ابایی برای رسیدن به اهداف شوم و خیالی و بیگانه پرست خود از هیچ جنایتی و خیانتی فروگذاری ننموده و ضمن ایجاد وحشت و ناامنی در منطقه باعث كشتار بی رحمانه بی گناهان و بی خانمانی و مهاجرت های اجباری و تحمیل صدمات جبران ناپذیر مادی-معنوی مردمان این خطه شدند.
در بررسی تحولات سیاسی معاصر غرب آذربایجان مشخص میشود “اكراد” بعنوان یكی از اقلیتهای مستعد ساكن منطقه، همواره یك پای ثابت مناقشات و منازعات و جنگهای بین قومی بوده اند. رهبران كردی معمولا با بكاربستن سیاستهای غلط و عموما قهر آمیز و مسلحانه و نیز تعمیم دادن مشكلاتشان با حاكمیت به مردمان بی دفاع ترك غرب آذربایجان موجبات بحرانها و كشتارهای زیادی گشته اند.
روند امروز جهانی و منطقه ایی و مخصوصا جریانات كشور عراق و تاثیر آن بر كردهای ایران و تلاشهای مرموزانه و سوال برانگیز گروههای افراطی آنها در منطقه غرب آذربایجان، ما را بر آن داشت تا در این مقال با مروری هرچند مختصر به جنبشها و آشوبهای مهم كردی كه در منطقه غرب آذربایجان رخ داده و لطمات زیادی را نیز بر این منطقه وارد نموده اند آشنا شده و در صورت لزوم اقدامات لازمه را انجام دهیم. ما در این مقال خواهیم كوشید با استناد به منابع موثق تاریخی و منابعی كه بدست كردها نگارش یافته اند و نیز با اتكا به دیگر علوم انسانی با قضیه بصورت علمی و مستند برخورد نماییم.
شیخ عبیدالله شمزینانی:
شیخ عبید الله نهری كه او را شیخ عبید الله شمزینانی یا شمزینی نیز گفته اند، پسر و جانشین شیخ طه یكی از بزرگترین زمینداران و نیز رهبران مذهبی طریقت نقشبندیه میباشد. وی پس از مرگ شیخ طه در اوائل سده نوزدهم به ریاست فرقه نامبرده نائل گردیده و توانست مریدان زیادی را دور خود جمع نماید.
نیاكان شیخ عبیدالله از ناحیه حكاری (در تركیه) به منطقه نهری و از آنجا به شمدینان مهاجرت نمودند و این منطقه تبدیل به زیستگاه و كانون فعالیتهای آنان شد كه در ادامه بدلایل جاه طلبانه و كسب قدرت و تشكیل حكومت، به نواحی غرب آذربایجان یورشها و تهاجمات خونینی را با یاری و مساعدت دول اروپایی ترتیب دادند كه شرح مختصر آنها در ذیل می آید.
شیخ رسما و قانونا تبعه دولت عثمانی بود، همچنین او رهبر مذهبی اكراد منطقه شرق عثمانی نیز محسوب میشد كه نفوذ زیادی در بین مریدانش داشت همچنین چند روستا و دیه كوچك در داخل سرحدات مرزی ایران و در غرب آذربایجان تحت نفوذ شیخ و مریدانش قرار داشتند. لذا وی با قدرتی كه در گذر زمان كسب كرده بود، ادعا و داعیه مالكیت آن روستاها را مطرح نمود. (شایان ذكر است در آن برهه زمانی جنگ مذهبی بین حكومتهای سنی عثمانی و شیعه مذهب قاجاریه در جریان بود و انگیلیسیها نیز كه همیشه چهره مرموز خاص خود را داشته اند، متحد عثمانی بودند و مخالف روسها و قاجاریه، لذا از شیخ عبیدالله كه یك سنی مذهب افراطی بود حمایت میكردند، به بیان روشنتر شیخ را تبدیل به آلت دست خود نموده و از او بعنوان اهرمی جهت فشار بر ایران در جهت رسیدن به مقاصد خود استفاده می كردند.) در سال 1290 “یوسف خان شجاع الدوله” حاكم وقت اورمیه، از روستاهای فوق الذكر به مانند مردمان دیگر منطقه درخواست پرداخت مالیات نمود. ولی طرفداران شیخ به تحریك وی از پرداخت مالیات سرباز زدند كه متعاقب آن اولین درگیری بین قوای دولتی و مریدان شیخ در گرفت، كه در پی آن مریدان شیخ شكست سختی را متحمل شدند. در این حال دول انگلیس و عثمانی فرصت را مناسب دیده و به تحریك شیخ جهت حمله به سرحدات مرزی ایران پرداختند و انواع كمكها را در اختیارش گزاردند و نیز فشارهای دیپلماتیكی دولت عثمانی بر ایران آغاز گردید. متعاقب آن دولت ایران ایستادگی نمود كه در نتیجه ((عشایر كرد عثمانی به خاك ایران (غرب آذربایجان) تجاوز نموده و خسارتهای زیادی به شهر اشنویه و روستاهای اطراف وارد می نمایند.)) (1) (در اینجا ذكر این نكته خالی از لطف نیست كه چرا اكراد مذهبی افراطی به شهر اشنویه هجوم آوردند؟ شاید بدین دلیل كه اشنویه برخلاف امروز [كه تقریبا كرد نشین است] آنزمان شهری ترك نشین و شیعه مذهب بود. همین طور این تهاجم را میتوان از جنبه مهاجرتهای معاصر اكراد و ساكن شدن تدریجی آنها و تغییر تركیب جمعیتی منطقه غرب آذربایجان مورد بررسی قرار داد.)
دولت ایران و مردم ترك در مقابل اشغالگران و مهاجمان كرد و فشارهای سیاسی ایستادگی مینمایند و این قضیه با شروع جنگهای عثمانی و روس در 1877م. موقتا به بوته فراموشی سپرده میشود. اینبار شیخ با تحریك انگلیسیها و دریافت پول از آنها برعلیه روسها وارد میدان جنگ میگردد اما نمی تواند خدمات چشمگیری به عثمانی نماید ولی اكراد موفق میشوند سلاحها و غنایم زیادی را از راه تاراج اموال مردم بدست آورند. مولف ارمنی غوریانس می نویسد: ((بعد از اتمام جنگ روس و عثمانی، شیخ غارتها كرده و تاراجها آورده و دولت جمع نموده و شهرت پیدا نموده و به خیالات دور و دراز و خام افتاد.)) (2)
اینبار شیخ با تجدید قوا و كسب قدرت، ادعاهای خود مبنی بر فرمانروایی و تشكیل حكومت مستقل سنی مذهب كردی را بطور جدی مطرح و سازماندهی مینماید كه البته كمرنگ شدن حمایتهای عثمانی از شیخ هم مزید بر علت میشود. متعاقب این مسائل ((سركنسول روس موسیو كربیل در سال 1879م. به دولت مطبوع خود اطلاع داد كه خلفای شیخ در سال 1879م. پیوسته به ایران (منطقه غرب آذربایجان) آمده و كردهای آنجا را تحریك می كنند.)) (3) در این هنگام شیخ كه جهت اجرای خیالات خام خود محتاج كمك دول بزرگ بود كوشید به روسیه نزدیك شود، ولی به نوشته خالفین ((كنسول روسیه در وان بنام كامساراكان به درخواست وی پاسخ مثبت نداد چون وزارت خارجه روسیه اعتقاد داشت كه این رهبر مذهبی كرد به كردستان عثمانی قناعت ننموده و دیر یا زود به نواحی كرد نشین ایران هم هجوم خواهد آورد و این به نفع روسیه نبود.)) (4) شیخ پس از مایوس شدن از كمك روسها ((در سال 1879م. سران قبایل كرد را در منطقه نهری دور هم گرد آورد و از ضرورت تشكیل امیر نشینی كردی سخن به میان آورد.)) (5) كه نواحی شرقی عثمانی و نواحی غربی آذربایجان محور اصلی تشكیل چنین امیر نشینی قرار گرفتند. مولف روس، خالفین، در باره نقشه عملیات شیخ و اكراد می نویسد: ((بدینسان شد كه كردهای مامش و منگور در مرز ایران تحت فرماندهی شیخ صدیق پسر بزرگ شیخ، روانداز را تصرف نمایند و از آنجا بغداد را مورد هدف قرار دهند. عبدالقادر پسر دوم شیخ هم مامور تصرف موصل و عمادیه گردید و اشغال وان به عهده خود شیخ گزارده شد.)) (6)
با نگاهی به این طرح حمله به میزان جاه طلبی و تجاوزگری و رویا بافی شیخ پی میبریم. آنچه كه در این گفته ها مشخص است تشكیل تنها یك امیرنشینی مطرح نبوده، بلكه تشكیل یك امپراتوری (تخیلی) كردی و به بیان امروزی تر ((كردستان بزرگ)) [البته نه با این نام] آنهم در سرزمینهایی كه بیشترشان متعلق به اكراد نیست مطرح بوده است. هرچند كه چنین طرحی هیچگاه به مرحله اجرا نرسید و اینبار نیز شیخ قلدر اما نابلد به سیاست، اسیر سیاستهای انگلیس و عثمانی شد و آنها توانستند نظر شیخ را عوض نموده و او را تنها متوجه غرب آذربایجان (ایران) نمایند. در نتیجه در ماه اوت 1880م. برای اولین بار طرح حمله به ایران (نواحی غرب آذربایجان) آماده گردید و اینبار عبدالقادر میبایستی تبریز! و شیخ محمدصدیق نیز اورمیه، خوی و سلماس را متصرف میشدند. شایان ذكر است انگلیسیها و عثمانیان هركدام در جهت منافع خود از اكراد حمایت میكردند. انگلستان بدلیل اینكه بتواند جلوی رقیب خود یعنی روسها را در امر نفوذ بر آسیای صغیر بگیرد و در عوض نفوذ و قدرت خویش را تحكیم بخشد به حمایت از كردها می پرداخت و عثمانی هم علاوه بر تضاد مذهبی با ایران، در پی تامین امنیت داخلی كشورش و نیز بسط قدرت خود بعنوان یك امپراتوری در شرق بود. همچنین عثمانی با حمایت از اكراد متعصب مذهبی بر آن بود تا آنان را در جنگ با ارمنی ها در جهت مصالح خود وارد بازی نماید. از طرف دیگر اكنون شیخ با قدرت بیش از حدی كه كسب نموده بود خطری برای انگلیس و عثمانی محسوب میشد و آنان بدنبال فرصتی جهت تضعیف قدرت وی و در صورت لزوم سركوب وی بودند. در اینجا ذكر این نكته ضروریست كه اكراد در حمله به ایران از سلاحهایی با مارك “هنری مارتین” ساخت كشور انگلیس استفاده میكردند.
بهرصورت در حمله به ایران (نواحی غربی آذربایجان) كه درواقع نقشه انگلیسیها بود، ساووج بولاغ (سویوق بولاق) هدف اول كردها قرار گرفت. ساووج بولاغ كه شهری كوچك و عمدتا ترك نشین بود با حمله شیخ غارت شده و تعداد زیادی از مردم بیگناه نیز كشته شدند همچنین شیخ در این حمله از همكاری ایلات و عشایر كرد ساكن اطراف شهر نیز بهره مند بود و آنان نیز ((تحت تاثیر دو عامل مذهب و شركت در غارت و چپاول اموال آذریها بدنبال او راه افتاده بودند.)) (7) ساووج بولاغ ترك نشین نیز دچار همان سرنوشت شوم اشنویه گشت و بعد از این چپاول و كشتار، بسیاری از ترك ها از آن شهر به اجبار خارج شدند و این روند در آینده نیز ادامه داشت تا اینكه امروز ما شاهد عمدتا كردنشین شدن شهر ساووج بولاغ هستیم.
اما بعد از ساووج بولاغ نوبت به میاندوآب (قوشاچای) رسید. فجایعی كه اكراد در آنجا انجام دادند دلگدازتر و وحشیانه تر از نواحی دیگر است. ((بهرحال در روز جمعه 25 شوال 1297 ه.ش حمزه آقا (رئیس ایل منگور) و عبدالقادر به میاندوآب حمله كردند و عشایر سركش، مساجد و خانه های مردم را به آتش كشیدند و بازار شهر را غارت كردند. بر پایه گزارش كارگزاری ساووج بولاغ به وزارت خارجه در سال 1298ه.ق سه هزار و پانصد تن در این رویداد كشته شدند. در ذیل كتاب”قیام ملا خلیل و رد فرمان رضا خان” بخشهایی از یك مثنوی كردی آمده كه در اشعار این مثنوی به فرمان شیخ برای غارت میاندوآب و قتل عام ساكنان ((عجم)) آنجا، آتش زدن شهر و غارت اموال مردم و بازاریان توسط عشایر و سوءاستفاده مردم بی سروپا و چوپانان و گاوچرانان كرد از این اوضاع اشاره شده است.)) (8) حاج سیاح در سیاحت نامه (خاطرات حاج سیاح) معروف خود واقعه كشتار مردم میاندوآب بوسیله اكراد را چنین شرح می دهد: ((اكراد مالها برده و آبادیها را آتش زدند. آنان اطفال شیرخوار را به هوا انداخته و از زیر شمشیر زده و دو قطعه ساختند و می گفته اند صلی علی محمد! ، شكم زنان حامله را دریده و دختران باكره را بی سیرت بعد قتل كرده به مردم و زن و پیر و جوان و طفل ابقاء نكرده بعد از غارت، آتش به مزارع و محصول و آبادی می زده اند.)) (9(
بعد از كشتار وحشیانه بوسیله اكراد در میاندوآب اینبار آنان در 28 ذیقعده 1297ه.ق به شهر بناب حمله كردند ولی با مقاومت دلیرانه مردم و یاری قوای دولتی شكست خورده و به ساووج بولاغ و میاندوآب برگشته و طرح حمله به اورمیه را ریختند. همزمان با حمله اكراد به غرب آذربایجان”مستر آبوت” كنسول انگلیس در تبریز با هدایت “تامسون”- سفیرشان در ایران- محل ماموریت خود را به قصد اورمیه ترك نمود تا در شرایطی كه اكراد به فرماندهی محمد صدیق در 15 ذیقعده الحرام سال 1297 اورمیه را محاصره نموده بودند، بتواند كمكهای مفیدی به كردها و شیخ ارائه دهد. “علی خان افشار” كه در جریان محاصره اورمیه در شهرحضور داشته و جزو مدافعین بوده تصریح میكند كه “كنسول آبوت”اصرار داشت “اقبال الدوله” –حاكم اورمیه- شهر را به شیخ تسلیم نماید و استدلال میكرد: ((شما با سه هزار نفر مردم رزم ندیده و تجربه نیاندوخته و یك قلعه خرابه و درهم شكسته تاب تحمل سی هزار لشكر جرار شیخ را ندارید.)) (10) البته كنسول انگلیس در امر تضعیف روحیه مردم شهر و بخطر انداختن تمامیت ارضی ایران و غرب آذربایجان تنها نبود و دین گستران مسیحی اروپایی و آمریكایی مستقر در اورمیه وی را یاری میكردند كه فعالترین آنها پزشكی آمریكایی بنام “دكتر كوكران” بود. در اینجا لازم بذكر است كه “سیمون”نامی ارمنی مشاور عالی شیخ عبیدالله كرد بود. بعدها خود این مبشران و كشیشان مسیحی فجایعی را در منطقه بوجود آوردند كه كمتر از جنایات اكراد نبود.
بهر روی فشارها و جنگ روانی كنسول انگلیس و تلاش كردها در اشغال اورمیه با مقاومت قابل تحسین اقبال الدوله و مردم شهر ناكام ماند و نهایتا پس از چند درگیری پراكنده، با رسیدن قوای دولتی، شیخ و اكراد در قمار سیاسی كه انگلیس طراح آن بود شكست خورده و به عثمانی فرار نمودند و انگلستان با درك واقعیات منطقه پشت اكراد را خالی كرد و جهت كسب منافع از دست داده در این جریان رو به ایران آورد و چون شیخ در خاك عثمانی اینبار باب عالی (عثمانی) را مورد هدف قرارداد لذا با تصمیم انگلیس و عثمانی، شیخ دستگیر شده و به مكه تبعید گردید و بدین شكل این غده پلید و جاه طلب در منطقه نابود گردید.
در یك جمع بندی كلی میتوان گفت كه شورش شیخ عبیدالله شمزینانی در اصل شورشی مذهبی بود. ولی تلاشهای وی برای تشكیل حكومت مستقل كردی جنبه شورش وی را به شورشی مذهبی-قومی تبدیل نمود. آنچه در این شورش قابل توجه است، تحریك و حمایت دول خارجی، مخصوصا انگلیس، از شورش وی برای تشكیل یك حكومت كردی در خاورمیانه میباشد كه اراضی غربی آذربایجان تماما در داخل نقشه های چنین حكومتی گنجانده شده بودند. حملات و كشتارها و غارتهای وی به منطقه غرب آذربایجان تركیب جمعیتی شهرهایی نظیر اشنویه، ساووج بولاغ، س
قز را تا حدود زیادی به نفع اكراد تغییر داد و تركها به مهاجرت اجباری از آن مناطق محكوم شدند. همچنین این شورش وحشیانه موجب تشدید خصومتهای قومی و مذهبی و تقویت دشمنی
میان ترك ها و اكراد گردیده و همزیستی مسالمت آمیزشان را نابود كرده و موجب ایجاد شكاف عمیق قومی-مذهبی بین آنان شد و زمینه را جهت بروز دیگر جنبشهای افراطی كردی كه شرح مختصر آنها در ذیل می آید فراهم نمود.
اسماعیل سیمیتقو:
بعد از دفع فتنه شیخ عبیدالله، غرب آذربایجان تا حدودی آرامش یافت ولی با وحشیگریهای وی تنش بین ترك ها و اكراد بالا رفته بود و مردم با كوچكترین جرقه ایی آماده یورش به یكدیگر بودند. اینها نتایج كارهای شیخ نادان و اكراد افراطی پیرامون وی بود.
پس از شیخ عبیدالله و پس از چند شورش مختصر از جانب كردها، اینبار نوبت به رئیس ایل شكاك یعنی “اسماعیل سیمیتقو” رسید. و حالا او می بایستی بنوعی جانشین و دنباله رو جنایات شیخ میشد و البته كه چه جانشین خلفی برای وی بود!
ما در این مقال جهت پرهیز از اطاله كلام تنها به اشاره ایی كلی و مختصر به شورش وی انداخته و شرح روند شورش وی را به فرصتی دیگر موكول مینماییم.
اسماعیل سیمیتقو كه در متون و اسناد تاریخی از وی بعنوان “گردنكش” ، “غارتگر” و “راهزن” یاد شده، فردی قلدر، شدیدا جاه طلب و قسی القلب بود كه منطقه استراتژیك و حساس “قطور” و نیز “چهریق” مركز شورش وی بودند. جاه طلبی ها و بلندپروازیهای سیمیتقو در راه تسلط و حكمرانی بر غرب آذربایجان و در واقع تشكیل حكومت مستقل كردی كه شالوده اش در زمان شیخ عبید الله ریخته شده بود، تحریكات و كمكهای مالی و تسلیحاتی دولتهای انگلیس، روس و عثمانی به وی و نهایتا ضعف حكومت مركزی از جمله مهمترین دلایلی بودند كه غرب آذربایجان مجددا در طول سالهای 1297 – 1301 ه.ش تبدیل به میدان تاخت و تاز اكراد افراطی گردید و كشتارها و قتل عامهای مردم ترك شیعه منطقه از سر گرفته شد.
سیمیتقو برخلاف شیخ، توانست ارتباط خوبی با روسها برقراركند لذا زمانیكه مردم آذربایجان به رهبری پرچمدار آزادیخواهی، “ستارخان” مشغول مشروطه خواهی و آزادی خواهی و مبارزه با استبداد بودند سیمیتقو با سواران كرد به جمع مستبدان و مخالفان مشروطه پیوست و در محاصره تبریز حضور داشت در آن ایام مردم خوی و سلماس و روستاهای اطراف از دست چپاولها و غارتهای سیمیتقو كه افراطیون كردی میخواهند اورا پدر ملی گرایی كردی! نشان دهند، روز آرامی نداشتند. بروز جنگ جهانی اول فرصتی برای او فراهم آورد تا با جمع آوری سلاح و اسلحه قدرت خود را افزوده و نفوذش در منطقه قویتر گردد. در زمان وی دسته ایی از مسیحیان بنام “جیلوها” به رهبری مارشیمون قصد داشتند حكومتی ارمنی نشین را در اراضی غرب آذربایجان تشكیل دهند!؟ لذا چون سیمیتقو نیز همفكر و هم خیال آنان بود و نفوذ زیادی را در منطقه كسب كرده بود، پیمان اتحادی بین آنان بسته شد تا بتوانند غرب آذربایجان را تصرف نموده و كشورهایی را كه آرزوی چندین ساله شان بود را تشكیل دهند! ولی سیمیتقو حتی به هم پیمان خود نیز رحم نكرد و مارشیمون را از پشت سر مورد هدف گلوله قرار داده و او را كشت كه در نتیجه آن، جیلوها چون دستشان به سیمیتقوی كرد نمیرسید در 29اسفند 1296 مصادف با روز چهارشنبه سوری به اورمیه ریخته و تلافی سیمیقوی كرد را با كشتار فجیع و بیرحمانه زنان و كودكان و مردم همیشه مظلوم اورمیه درآوردند! اینبار نیز هزینه خیانت سیمیتقو را مردم ترك پرداختند. هزاران كشته و آواره و نابودی خانه ها و بازار شهر و… همگی نتیجه خیانت سیمیتقوی كرد به مارشیمون ارمنی بود كه هردو بدنبال تشكیل كشورهایی برای خود آنهم در اراضی غربی آذربایجان بودند. براستی در این میان چه كسانی پاسخگوی ریخته شدن خون بی گناهان ترك غرب آذربایجان و خرابی ها و خسارات سنگین مادی و معنوی آنها می باشند؟
بهرحال این رهبر كرد نیز بعد از شكست در جنگ “شكریازی”به تاریخ 1301ه.ش بنا بر عادت پیشینیان خود، پا به فرار گذاشت و به تركیه گریخت و بدین شكل فتنه وی نیز با تحمیل صدمات فراوان بر غرب آذربایجان دفع گردید و سیمیتقو نیز به تاریخ پیوست.
حكومت قاضی محمد:
فرار سیمیتقو همزمان با روی كار آمدن رضا خان و حكومت پهلوی بود. از این پس شورشهای اكراد كم كم رنگ و بوی ملی بخود میگیرد هرچند كه عامل مذهب همچنان تعیین كننده است. بدینگونه كه با روی كار آمدن حكومت پهلوی و تبیین سیاستهای شوونیستی فارس محور، ایجاد و تشدید فشارها بر ملل ایرانی غیر فارس، موجب پیدایش یك ستم ملی در ایران شد كه اكراد نیز همانند دیگر ملل ایرانی متحمل محدودیتهای زیادی در زمینه حقوق طبیعی و انسانی خود شدند. آنان اولین اعتراض خود به این ستمها را در سال 1307 یعنی زمانیكه قانون لباس متحدالشكل و كلاه پهلوی به مرحله اجرا گذاشته شد، بوسیله رئیس ایل منگور”ملا خلیل” دادند كه ما در اینجا بخاطر این اقدام وی از او به نیكی یاد میكنیم. آنها در این قیام در مقابل شووینیستها ایستادگی نموده و مخالفت خود با طرح فوق الذكر را بیان كردند و در اینكار خود نیز موفق شدند. پس از این قیام گروهی از اكراد موسوم به “بارزانی” از كشور عراق خود را به ایران رساندند كه بسیاری از اینان و نوادگانشان اكنون نیزدر منطقه با همین نام ساكن هستند. بارزانی ها در ابتدای ورودشان منطقه را ملتهب نموده و غارتهایی را انجام داده و موجب نا امنی منطقه شدند. مهاجرت بارزانیها به غرب آذربایجان در جای خود نقش مهمی در تغییر تركیب جمعیتی شهرهای این منطقه داشت.
پس از این تاریخ با شدت یافتن نفوذ شوروی در نواحی شمالی، شمالغربی و غربی ایران، كردها بیش از پیش تحت نفوذ سیاستهای آنان قرار گرفتند. شوروی كه ارتباط خوبی با حكومت پهلوی نداشت، بجهت از دست ندادن منافع خود در ایران، از تمامی نقاط ضعف پهلوی استفاده می نمود بهمین خاطر متوجه كردها شد. جاسوس بلند پایه و مهم روس “ژرژ آقا بكف” كه در دهه سی میلادی به غرب گریخت و اسرار سازمان گ.پ.ئو (ك.گ.ب بعدی) را افشا نمود، درباره رویكرد شوروی به مساله كرد در فاصله دو جنگ جهانی مینویسد: ((دولت شوروی در اوائل سال 1927 بفكر افتاد كه در ناحیه كوچك كرد نشین در داخل خاك خود یك “جمهوری مستقل كرد” تشكیل ایجاد نماید تا بدین وسیله با جلب كردهای داخل كشورهای همسایه بسوی خود و تحریك احساسات آنهایی كه سالها در طلب “كردستان مستقل” بودند بتواند تمام مناطق كردنشین واقع در سراسر كشورهای عراق، ایران و تركیه را به خاك كشور خود بیافزاید.)) (11) سپس آقا بكف از تلاشهای شوروی جهت ایجاد شبكه گسترده جاسوسی در بین كردها و هم پیمان شدن با روسای عشایر كرد صحبت می كند و مینویسد: ((شهر ساووج بولاغ (مهاباد امروزی) بعنوان مركز چنین عملیاتی انتخاب شد.)) (12) حمایت آشكار شوروی و نیز حمایتها و تحریكات انگلیسیها از خانها و سران عشایر كرد سبب تشدید روحیه جاه طلبی آنان گردید و پس از سقوط رضاخان و با بازگشت خانهای فراری كرد كه در زمان سیمیتقو به عراق متواری شده بودند، بازهم جان و مال مردم ترك غرب آذربایجان بخطر افتاد. كردها كه همگی مسلح بودند به راهزنی و غارت اموال مردم پرداختند. گفته میشود در مناطق كردنشین ((یك تفنگ برنو با یك شلوار و یا یك جفت كفش معامله میشد.)) (13) در چنین حالی “میرجعفر باقراف” رئیس حزب كمونیست آذربایجان شوروی متوجه “قاضی محمد” میشود كه چند سالی بود به اتفاق همفكرانش در ساووج بولاغ تشكیلاتی را در راستای ایجاد “كردستان مستقل” تشكیل داده بودند. باقراف، قاضی محمد را به باكو دعوت می كند و بین آنها پیمانهایی بسته میشود و باقراف نظر مساعد و حمایت شوروی از قاضی محمد را به وی اعلام میكند و به قاضی محمد توصیه می شود كه با عضویت در حزب “كومله ژ-ك” كردستان، مقدمات تشكیل حزب دموكرات كردستان را فراهم نماید. او پس از بازگشت همین كار را كرد و با نفوذ در كومله بعنوان دبیركل و یا به گفته اعضای حزب، بعنوان رئیس آن برگزیده شد. وی پس از چندی حزب دموكرات كردستان ایران را تشكیل داد و چند ماه پس از تشكیل حكومت پیشه وری در تبریز قاضی محمد نیز در تاریخ دوم بهمن 1324 در حالیكه یونیفورم سبك شوروی و عمامه سفید بر سر داشت حكومت خود در ساووج بولاغ را تشكیل داد.
قاضی محمد كه شخصی انحصار طلب و شدیدا طرفدار استقلال كردستان بود دچار همان اشتباهات پیشین اكراد، یعنی ادعاهای ارضی بر غرب آذربایجان شد. نقشه و طرح تشكیل “كردستان بزرگ” كه آرزوی دیرینه اكراد افراطی است و امروزه نیز آنان شدیدا بدنبال آن هستند، بصورت جدی در زمان وی مطرح گردید. ((كسانی كه او را در دفتر كارش درمهاباد دیده بوده اند از یك نقشه چاپ “لندن” !؟ سخن میگویند كه در پشت سرش بدیوار آویخته بود و در آن، حدود “كردستان بزرگ” شامل نواحی كردنشین تركیه، عراق، ایران، سوریه و بخشی از ارمنستان شوروی و از یك سو در بندر اسكندرون به دریای مدیترانه و از سوی دیگر از طریق لرستان و خوزستان و دشتستان در حد فاصل بوشهر و هندیجان به خلیج فارس منتهی میشد. ارفع میگوید كه در این نقشه همه شهرهای غیر كردنشین مانند ارزروم، ارزنجان، قارص، ماكو، سلماس، موصل و رضائیه بخشی از كردستان بودند.))! (14) می بینیم كه حتی دموكرات ترین و سیاسی ترین چهره آنروز كردستان با این شدت و افراط، كه بیشتر به طنز شبیه است، تشكیل كردستان بزرگ، آنهم در سرزمینهایی كه هیچگاه متعلق به اكراد نبوده را مطرح می نماید و شاید این مساله از روحیه تهاجمی و نیز ساده فهمی اكراد افراطی نشات میگیرد. چه بسا آنانكه ادعاهای ارضی در غرب آذربایجان، شرق تركیه، شمال سوریه، شمال و شرق عراق و لرستان و خوزستان ایران و ارمنستان را دارند هیچ رد پایی و سندی مبنی بر تایید ادعاهای خود در متون موثق تاریخی، كتیبه ها و یافته های باستان شناسی سراغ ندارند ولی در عوض اسناد و كتیبه های بیشماری در تایید تمدن آفرینی تركان، اعراب و خیلی بعدها پارسیان (از 2500 سال قبل تا كنون) در مناطق فوق الذكر موجود است. در واقع آنان قبایل و عشایر كوچرو بودند و دائما در حال مهاجرت از مكانی به مكانی دیگر، به همین جهت است كه نمیتوان خواستگاه و ریشه تاریخی آنان را عنوان نمود و البته كه اكراد افراطی برای خود تاریخی جعلی و دروغین بر پایه افسانه ها و تخیلات ساخته اند. معمولا اكراد از “كردوخها” كه “گزنفون” بیشتر آنرا مورد توجه قرار داده بعنوان اجداد خود یاد میكنند ولی ((تحقیقات شرق شناسان بزرگی همچون “”ت.نولدكه”(th.noldeke )، “هارتمان”، و “ویسباخ” در علم زبانشناسی ادعاهای اكراد را رد می كنند.)) (15) در این اواخر پروفسور “س.ف.لمان هاوپت” متخصص بلند آوازه تاریخ این بخش از آسیا، ((به مساله كردوخوییها بازگشته و معتقد است كه ایشان اجداد كردها نیستند بلكه نیاكان “كرتوه لی” های گرجی هستند.)) (16) دانشمند روسی “ن. ژ. مار” ( از مكتب یافثی) نیز چنین نظریه هایی را تایید كرده است و زبان كردی را لهجه ایی از زبان فارسی عنوان میكند و با عنایت به “تاریخ مسعودی” مینویسد كه ((كردها در بدو امر به زبان عربی سخن میگفتند.)) (17) “و. مینورسكی” نیز باشاره به اینكه واژه “كرد” در زبان عربی متراف با “چادرنشین” میباشد، مساله كوه نشین بودن آنان را مطرح میكند. ((همچنین دلایلی محكم براساس تحقیقات نژادی و خصوصیات جسمانی صورت گرفته بر روی اكراد بر پایه علم مردمشناسی نتایج جالبی بدست داده است، بگونه ایی كه تحقیقات صورت گرفته هیچ تناسب و ارتباطی بین اكراد مختلف را بدست نداده است.)) (18(
اساسا ((از واژه و نام “كردستان” تا قرن دوازدهم میلادی اثری نبود و تنها در زمان سلطنت سلطان سنجر آخرین پادشاه بزرگ سلجوقی است كه این ایالت را بوجود آورد. همچنین نخستین مولفی كه از كردستان نام برده “حمدالله مستوفی قزوینی” (قرن 14 میلادی) در كتاب”نزهه القلوب” است.)) (19) همچنین میتوان اضافه نمود كه ((قبایل و عشایر مكری در اوخر سده نهم هجری و همزمان با تحركات شیوخ صفوی به داخل ایران كوچ كردند.)) (20) طبق نظر مولف “شرفنامه” كه اكراد آنرا تاریخ مفصل كردستان می نامند، ((طایفه های بلباسی و مودكی و زیدانی و بایكی در زمان سلطان سلیمان عثمانی از ناحیه حكاری تركیه به ایران آمدند.)) (21) و چند سال پس از آنها ((قبایل دهبوكری نیز در اواخر سده دوازدهم از دیار بكر وارد ایران شدند.)) (22(
بهر روی اكراد با دارا بودن چنین تاریخ مجهولی ادعاهای ارضی خود بر غرب آذربایجان را همواره در تاریخ معاصر مطرح نموده اند. در زمان قاضی محمد نیز، اكراد هیچگاه دست از ادعاهای واهی خود برنداشتند و این مساله ضمن اینكه كینه ها و تضادها و تنش های بین تركان و اكراد را بطور فزاینده ایی بالا میبرد بلكه مجال و بهانه ایی را در اختیار دول خارجی قرار میداد تا آنان در مسائل داخلی ایران دخالت نموده و از این راه منافع بیشماری را بدست آورند. شاید در اینجا این سوال پیش آید كه با عنایت به جریانات فوق پس چرا ارتباطات و مراودات حكومتی بین قاضی محمد كه یك فرد شدیدا افراطی و مفتون اراضی غرب آذربایجان و پیشه وری كه فردی وطن پرست بودند، صورت می گرفت؟ جواب سوال در بررسی سیاستهای شوروی است. دكتر ایرج ذوقی معتقد است كه روسها در سالهای 1320 و 1321 اكراد ساكن آذربایجان را بر ضد وحدت ملی تركیه و ایران تحریك میكردند اما بزودی از دامنه این تحریكات كاستند زیرا متوجه شدند ((كه شقاوت و بی رحمی كردها در رضائیه در بهار سال 1942م. / 1321ه.ش مستقیما بر علیه تركهای شیعه مذهب صورت گرفته، یعنی همان كسانی كه باید هسته اصلی مقاومت و هر جنبشی را بر علیه حكومت مركزی تهران تشكیل دهند. پس از این نتیجه گیری بود كه دولت شوروی سعی كرد تا در سیاست تحریك كردها تعدیلی بوجود آورد و سعی نماید تا كردهای شورشی را به همكاری با شورشیان آذربایجانی وادار نماید.)) (23(
?هرصورت حكومت آرمانگرای قاضی محمد، با تغییر سیاست شوروی در ایران سقوط كرد و او دستگیر شده و در 31 مارس 1947 اعدام گردید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر