۱۳۸۹ تیر ۲۷, یکشنبه

بررسی سیر تاریخی همانند سازی و وحدت ملی و زبانی در ایران (2)

علاوه بر مستوفی استاندار وقت،رؤسای فرهنگ آذربایجان نیز در ترویج زبان فارسی کوشا بودند. محسنی رئیس فرهنگ استان آذربایجان زمان رضا شاه می گفت هر کس ترکی حرف می زند افسار الاغ به سر او بزنید و او را به آخور ببندید. ذوقی که بعد از محسنی به آذربایجان آمد صندوق جریمه ترکی حرف زدن در دبستان ها گذاشت تا هر طفل دبستانی آذربایجانی که ترکی صحبت کند جریمه شود.


شاهد مورد اعتماد و شرافتمندی که خود از دبیران دوره ذوقی بود چنین نقل می کند:


روزی هنگامی که میرزا قنبر نامی سر کلاس اول ابتدایی طیق معمول به بچه ها می گفت «آب» یعنی «سو» و نان یعنی «چورک» «بابا نان آب داد» یعنی «ده ده سو وردی» ، ذوقی که به همراه بازرسی از تهران آمده بود ، با مدیر مدرسه وارد کلاس می شوند. ذوقی پس از شنیدن نحوه تدریس میرزا قنبر از مدیر می پرسد چرا آموزگار شما ترکی صحبت می کند؟


مدیر توضیح می دهد که بچه ها معنی کلمات را نمی فهمند او کلمات را به ترکی تفهیم می کند ، ذوقی می گوید این درست نیست برای تفهیم کلمات ، آنها را باید به بچه ها نشان داد. آموزگار برای فهماندن معنی کلمه نان یک تکه نانی به آنها نشان دهد و برای تفهیم صدای خروس باید صدای خروس در بیاورد تا بچه ها فارسی را به جای زبان های مادری یاد بگیرند " (همان،248)


محمد علی فروغی معلم دربار پهلوی ، وزیر سابق عدلیه ، از مؤسسان اولین لژ فراماسونری رسمی سال 1909 در تهران ، سه دوره نخست وزیری رضا شاه و چندین دوره وزیر دربار رضا شاه ، (یرواند،ص153 ) و هم نخست وزیر محمد رضا شاه (جامی ، ص115) در خصوص سیاست حکومت مرکزی در قبال قومیتهای غیر فارسی از جمله ترکها می گوید: «اول اینکه باید خرسند و خوشوقت باشیم از اینکه قبلا به تعهدات راجع به جامعه ملل با هیچ مقام دیگر از دولت ایران به این موضوع شکایت کنند... ارامنه ، یهودی ، نصرانی (آشوری) چون عدد اینها قلیل است کمتر محل ملاحظه اند ، لیکن از سه عنصر ترک و کرد و عرب نباید غافل بود. حاجت به تذکر نیست که شمال غربی ما بسیاری از سکنه اش ترک زبانند (که این) موجب نگرانی بلکه مخاطره است ، برای متحد الجنس کردن ایران ، بهترین کارها نشر معارف فارسی است ، اما ان هم نه به طوری که محسوس شود (که) می خواهند آنها را فارسی کنند. [4]


سندی دیگر که گزارش آموزش و پرورش استرآباد (گرگان) به وزارت داخله در اردیبهشت 1305 می باشد، دیدگاه و نظر مقامات آموزشی و فرهنگی نظام پهلوی نسبت به زبان ترکی را نشان می دهد : «قسمت دیگر در حکم تسخیر روح تراکمه است ، ترتیب بسط معرف در صحرا و لزوم تربیت اطفال تراکمه و تبدیل زبان ترکی انها به پارسی است. در صحرا اشاعت معرف و زبان پارسی علاوه بر محاسن دیگر در سیاست تاثیر مهمی دارد، ارامش ابدی یموت ، اگر خواسته باشیم یموتستان نشده و با ترکمنستان خطرناک تازه تشکیل یافته روح یک جهتی پیدا نکند ، تنها راه خاع سلاح بدون تغییر روح طغیان تراکمه نمی شود... واجب است با بودجه کافی چندین باب مدرسه مجانی در قمیش تپه ، خواجه نفس ، آق قلعه ، گنبد کاووس ، اومچای و بعد به ضرورت در نقاط دیگر تاسیس شود. و فعلا پانزده نفر معلم ایران پرست ، آشنا به رموز سیاست و غیر مانوس با زبان ترکی از مرکز برای مدارس فوق انتخاب شوند. و یکی از موارد مهم ، پروگرام مدارس این باشد که هیچ درسی به زبان ترکی تدریس نشود. چندانکه به بسط معرف و تبدیل زبان ترکی به پارسی در صحرا ابرام کردیم ، برای بسیاری از مناطق دیگر استرآباد مانند رامیان ، حاجیلو و کوهساران هم که ترک زبانند باید این مقصود عملی شود.(ترکمن صحراسی،اقمیرات گورگنلی 1925-1916)


این سند گزارش آموزش و پرورش استرآباد (گرگان به شماره 923/2/1305) به وزارت داخله در تهران می باشد 1925-1916


بر گرفته از کتاب ترکمن صحراسی نویسنده اقمیرات گورکنلی (منبع سازمان اسناد ملی ایران)


فروغی در پیامی در مورد گسترش زبان فارسی می گوید : حاجت به توضیح نیست که نشر معارف ایران و زبان ایرانی [زبان فارسی] در آذربایجان و دور کردن مردم آن استان از خصوصیات غیر ایرانی [ترکی] چقدر لازم است با اینکه معلم دانا بسیار کم داریم تدریس در آذربایجان می ترسم مشکل باشد....


در هر حال راه این است که در مدارس ابتدایی شروع به تدریس را از تعلیم خط و قرائت بکنند و معلم باید بیش از هر کار با شاگرد مشغول گفتگو به زبان فارسی باشد [5]


ناگفته نماند نخبگانی چون ملک الشعرا ی بهار ضمن حمایت از اقدامات و رویه های مستوفی در قبال ترکان ایران و امثال وی ، (جامی ، ص263) طی مقاله ای تحت عنوان «حزب دمکرات آذربایجان» می نویسد:


....آقای مستوفی از بهترین و پاکدامن ترین ماموران ایران بود.... ملک الشعرای بهار در ادامه همان مقاله در رابطه با زبان ترکی ادامه می دهد : ... آمدیم بر سر لهجه های محلی و تدریس زبان ترکی .... می گویند که در سه ساله ابتدایی ترکی باشد... ای کاش مردم آذربایجان لااقل زبان تات های قفقاز یا فارسی گویان خود آذربایجان را به عنوان زبان اصلی احیا می کردند و ما خود را راضی می کردیم که زبان آذری یک لهجه قدیمی است و دوباره بدست فرزندان خود احیا می شد. وی در ادامه مباحث خود در رابطه با زبان ترکی می گوید: به کدام دلخوشی می توانیم راضی شویم که آقایان زبان تحمیلی فاتحان تاتار [6] را بر زبان اجداد و نیاکان ما رجحان می دهند؟ حال آمدیم و گفتیم که زبان ترکی لهجه آذربایجان است [زبان ترکی آذربایجانی را متفکری همچون ملک الشعرای بهار لهجه می نامد نه زبان!] بسیار خوب کسی حرفی ندارد ، این زبان مادری را کسی نمی خواهد از شما بگیرد ، اما آیا فکر کرده اید که دامنه زبان وسیع دری با ان همه ادبیات عالمگیر و آن همه کتاب های مفید و آن همه مفاخر تاریخی که فعلا نیز هموطنان شما در همه ایران به آن تکلم می کنند و استعدادهای عجیب و غریبی در خود آذربایجان از این زبان بروز کرده و می کند ، چه عیب دارد که باید در پی احیا زبانی بر آئید که نه سابقه ادبیات جهانی دارد و نه بزرگانی در علم و ادب می پرورد . (جامی ، ص 263).


مجله یغما از مجلات پر نفوذ دوران پهلوی دوم بوده که مرحوم جلال آل احمد در نوشته هایش مندرجات آن مجله را مستند قرار داده ، در این مجله آقای ناطق از نویسندگان مشهور آن زمان نقدهایی به عملکرد مستوفی در آذربایجان نوشته که برای تنویر بحث می آوریم . آقای ناطق به زعم خود موضع مترقیانه و انسان مدارانه می گیرد و در نقد کتاب «مستوفی و آذربایجان» ضمن تقبیح رویه های مستوفی و حاکمیت زمان خود در قبال زبان و قومیت ترک می نویسد : در جهان امروزی لازمه همزیستس جمعی از مردم گوناگون در یک کشور کنار گذاشتن بعضی از خودخواهی ها و همرنگ شدن در مسائل اساسی است. می توان دوباره زبان فارسی را در آذربایجان گسترش داد و هیچ ایرانی و آذربایجانی پاک نهاد هم آرزویی جز اینکه این زبان دوباره در آن خطه زبان محاوره گردد ، ندارد ولی راه وصول به این هدف روش آقای مستوفی نیست که ترک زبان بودن مردم را دلیل نقص خلقت آنان دانسته ، حقوق ایرانگری کمتری برای آنان قائل شد. عقیده بنده بر این است که مردم آذربایجان هر تعصبی که هم دارند باید آن تعصب را به نفع زبان فارسی و برای حفظ و حراست آن به کار بیندازند. زبان محلی امروزی را رخت عاریه ای بدانند که باید به تدریج به صاحبش پس داد . تغییر زبان محاوره و پذیرفتن زبانی پیشرفته مانند زبان فارسی نه کاری محال است و نه منافی تعصب های محلی. [7]


آبراهامیان در کتاب خود «ایران بین دو انقلاب» در صفحه 156 می نویسد : احمد کسروی اغلب مقالات خود را در آینده منتشر می کرد. و در کتابهای بسیار خود به همان موضوع یعنی گسترش زبان فارسی و جایگزین شدن آن به جای دیگر زبانهای ایران تاکید داشت . وی پس از قیام خیابانی ، نخستین اثر عمده خود با عنوان «آذری یا زبان باستان آذربایجان» را نوشت تا ثابت کند که آذری ، زبان اصلی زادگاه او بوده است که مهاجمان ترک از بین برده اند و بنابراین لهجه ترکی اکنون باید جای خود را به زبان فارسی بدهد. (یرواند ، ص 156)




پی نوشتها:


4- مجله یغما ، طهران ، 1340 ، شماره 7 ، به نقل از مجله وارلیق ، شماره 3-130.


5- شمس تبریز ، هفته نامه ، علی رضا صرافی ، شماره 169 مورخه 13/2/79 ، ص28 .


6- تاتار نام یکی از اقوام مشهور ترک ها می باشد.


7- یغما ، مجله تهران مهرماه 1344 ، ص14.





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر