۱۳۸۹ آبان ۲۳, یکشنبه

لِو داویدوویچ لاندائو دانشمند آذربایجان و برنده جایزه نوبل

           
                 

لِو داویدوویچ لاندائو (۲۲ ژانویه ۱۹۰۸، باکو - ۱ آوریل ۱۹۶۸، مسکو)، فیزیکدان یهودی‌تبار آذربایجان بود، که خدمات با ارزشی در مباحث مختلف فیزیک نظری انجام داده است. از جمله کارهای او می‌توان، به تئوری کوانتومی دیامغناطیس، نظریه ابرمیعان و نظریه گذار فاز درجه دو، نظریه گینزبورگ-لانداو در ابررسانایی، اصطکاک لانداو در نظریه پلاسما و همچنین قطب لانداو در الکترودینامیک کوانتوم اشاره کرد. از لئو لانداو، به خاطر کارهای با ارزشش، در مورد ابرمیعان، سال ۱۹۶۲ با جایزه نوبل فیزیک قدردانی شد.



لِو در 22 ژانویه 1908 در یک خانواده  یهودی در جمهوری آذربایجان در باکو متولد شد. پدرش مهندس صنعت نفت و مادرش پزشک بود. بزودی او به عنوان یک کودک تیز هوش شناخته شد به طوری که خود او بعدها می گفت که کمتر زمانی را در کودکی به یاد می آورد که در حال سروکله زدن با حساب انتگرال و دیفرانسیل نبوده باشد. او در 13 سالگی پیش دانشگاهی را تمام کرده و در همان زمان در تکنسیوم اقتصاد باکو پذیرفته شد. در 14 سالگی وارد دانشگاه باکو شده و همزمان در دو رشته ریاضی فیزیک و شیمی به تحصیل پرداخت.

وی سپس علی رغم میل باطنی خود، رشته شیمی را ادامه نداده و در سال 1924 به دپارتمان فیزیک دانشگاه لنینگراد که در آن زمان مرکز اصلی فیزیک شوروی بود رفت. لِو در سال 1927 از این دانشگاه فارغ التحصیل شده و در 21 سالگی از انستیتوی فیزیکو تکنیک لنینگراد دکترای خود را گرفت. وی پس از گذراندن دوره های تحصیلی در کپنهاگ و چند شهر دیگر اروپایی به شوروی بازگشته و از سال 1932 تا 1937 ریاست انستیتوی فیزیک نظری دانشگاه خارکف را به عهده گرفت.
در دوره تصفیه استالینی در اواخر دهه 1930، او به مسکو رفته ولی در آنجا دستگیر شد و مدت یکسال زندانی شد. سرانجام در سال 1939 با وساطت یکی از همکاران دانشمند خود موافقت مستقیم استالین را گرفته و از زندان آزاد شد. در 7 ژانویه 1962 در اثر یک تصادف شدید، مدت دو ماه در کما ماند و پس از آن نیز در اثر شدت مصدومیت نتوانست به طور کامل به کارهای علمی بپردازد. مصدومیت او به قدری شدید بود که نتوانست در جلسه اهدای جایزه نوبل خود در سال 1962 حاضر شده و جایزه را شخصا دریافت نماید.
در سال 1965 شاگردان قدیمی و همکاران او موسسه فیزیک نظری لاندائو را در یکی از شهرهای نزدیک مسکو بنا کردند. او در اول آوریل سال 1968 در سن 60 سالگی بر اثر عوارض ناشی از جراحات تصادف درگذشت.



 یهودیان جمهوری آذربایجان
 
امروزه نزدیک به ٩ هزار یهودی در جمهوری آذربایجان زندگی می کنند که عمدتا از یهودیان کوهستان (Mountain Jews) و یهودیان اشکنازی (Ashkenazi Jews) بوده و قدمت آنها به حکومت آلبانیای قفقاز در دوره ساسانیان می رسد. البته اقلیت کمی نیز از یهودیان گرجی، یهودیان کرد، کریمچاک و یهودیان بخارایی در این کشور زندگی می کنند.
قبل از حکومت آلبانیای قفقاز در زمان ساسانیان، نیاکان یهودیان کوهستان، زمانی در جنوب غربی ایران ساکن بوده و زبان پارسی میانه را پذیرفته و خود را با آن تطبیق دادند. امروزه نیز این قوم به زبان جهوری که یکی از زبانهای ایرانی می باشد تکلم می کنند. زبان جهوری زبانی نزدیک به تاتی می باشد و این قوم با تات های ایرانی در قرون ۵ و ۶ مبلادی در قفقاز سکنی گزیده و روابط بسیاری نزدیکی با آنها داشته اند. حتی پس از مسلمان شدن تاتها نیز، این رابطه زبانی و فرهنگی ادامه پیدا کرده است و بسیاری از یهودیان این قوم، جهوری را بهتر از عبری می دانند.
"قیرمیزی قصبه" در شمال شرق جمهوری آذربایجان بزرگترین محل کاملا یهودی نشین جهان پس از اسرائیل می باشد. جمعیت این شهر 4 هزار نفر بوده که تقریبا تماما از یهودیان کوهستان هستند و به زبان جهوری تکلم می نمایند. قبل از فروپاشی شوروی سابق جمعیت شهر حدود 18 هزار نفر بود که با استقلال جمهوری آذربایجان و باز شدن درها، بسیاری از یهودیان به اسرائیل و آمریکا مهاجرت کرده و از جمعیت شهر کاسته شد.
اَشکِنازی گروهی دیگر از یهودیان هستند که اصلیتی از اروپای شرقی و مرکزی دارند. محققان می‌گویند اکنون بیش از ۱۱ میلیون نفر از دودمان اشکنازی در ۶۷ کشور جهان زندگی می‌کنند و ۸۰ تا ۹۰ درصد جمعیت یهودیان امروزی را تشکیل می‌دهند. بسیاری از بزرگان و مشاهیر قوم یهود مانند زیگموند فروید و آلبرت اینشتین از یهودیان اشکنازی می باشند.
قرائن نشان می دهد که اشکنازی‌ها در قرون اول یا دوم از خاورمیانه به ایتالیا نقل مکان کرده باشند و سپس به اروپای شرقی مهاجرت کرده و همان‌جا، به گفته دانشمندان، جمعیت آن‌ها در قرن سیزدهم میلادی به شدت رشد کرد.
امّا برخی از پژوهشگران مانند آرتور کستلر اعتقاد دارند که اشکنازیان نوادگان یهودیان ترک خزر هستند که پس از سقوط امپراتوری ترکان خزر (در قفقاز و اروپای شرقی) در قرن سیزدهم میلادی، به اروپا نقل مکان کردند. بر این اساس آن‌ها معتقدند که اشکنازی‌ها با بنی اسرائیل و سرزمین فلسطین رابطه‌ای ندارند. این باور از نظر بسیاری از پژوهشگران در زمره باورهای یهودستیزانه می‌باشد. اگرچه اخیراً طبق برخی تحقیقات ژنتیکی مشخص شد که اشکنازی‌ها با مردم شمال غربی خاورمیانه و اطراف کوه‌های قفقاز (داغستان و آذربایجان و گرجستان و غیره) ارتباط ژنتیکی دارند.
اصطلاح اشکنازی برگرفته از «اشکناز» است که در عبری قرون وسطی تا به امروز به معنی آلمان است. امّا در عبری باستان، «اشکناز» به گروهی از ترکان به ویژه ترکان اغوز (ایچ اوغوز-ایشقوز)گفته می‌شد. همچنین در تورات، «اشکناز» فرزند گومر، نوهٔ یافث و برادرزادهٔ ماجوج است؛ و سپس در کتاب ارمیا، «اشکناز» به مناطق نزدیک آرارات و قفقاز گفته شده‌است.

خزرها

خزرها مردمانی از نژاد تورکها بودند که در سده‌های آغازین پس از اسلام (سده هفتم میلادی) در شمال دریای خزر و جنوب روسیه و بخش‌هایی از اوکراین کنونی و درقفقاز امپراتورقدرتمندی‌ را پایه گذاردند. آنها همسایهٔ خلیفه‌گری اسلامی و پادشاهی روم بودند. طبقه حاکم آنان علی رغم اینکه رابطه ای با بنی اسرائیل نداشته و از نژاد سامی نبودند، پس از مدتی دین یهود را برگزیدند تا خود را از دید عقیدتی در برابر حملات اسلام و بیزانس مسیحی مدافعه کنند. زبان آنها از شاخه زبانهای تورکی و نزدیک به تورکان بلقار دانسته‌اند.
خاقانات خزرها از اتحاد قبایل گوناگون تشکیل شده بود و در اوج قدرت خود (سده نهم میلادی) شامل غرب قزاقستان کنونی، جنوب روسیه، شرق اوکراین و بخش بزرگی از قفقاز (شامل داغستان، آذربایجان و گرجستان و غیره) و شبه جزیره کریمه می‌شد. در سده دهم میلاد این امپراتوری بدست اسلاوهای شرقی(روس‌های کیف) بر چیده شد. یهودیان اشکنازی روسیه و اروپای شرقی خود را از نوادگان خزرها می دانند.

منابع:

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر