۱۳۹۰ تیر ۱۴, سه‌شنبه

بابک خرّمدین دین یا - بای بَیک خُرّه دین؟ - ح . یزدانی





بی شک بابک خرّمدین رهبر گروه سرخ جامگان یکی از نامدارترین چهره های تاریخ جهان، بالاخص ایران می باشد. کتابهای متعددی در رابطه با تاریخ و حماسه، سرخ جامگان منتشر شده است، که بعضاً حاوی ادعاهای ضد و نقیض می باشد که خود گواه تحریف تاریخ بابک و گروه سرخ جامگان، خواه عمدی و خواه سهوی می باشد. اگر تاریخ واقعیتی، بطور روشن و واضح مکتوب گردد، دیگر ادعاهای ضد و نقیض شکل نمی گیرد. در صورت وجود ادعاهای ضد و نقیض در مورد حادثه ای، باید احتمالات زیر را در نظر گرفت:

1. تحریف تاریخ بطور عمدی

2. اشتباه سهوی

3.افسانه سازی های متعدد

4. شایعه پراکنی



1. تحریف تاریخ در مورد حادثه ای، اگر از جانب طرفداران باشد، به نیتِ ماست مالی کردن گند کاری صورت گرفته، انجام میشود و اگر از جانب دشمن باشد، به نیت مخفی کردن نقطه قوت رقیب صورت می گیرد.

2. اشتباه سهوی در صورتی بوجود می آید که مورخ علی رغم بی طرفی، بعلت نداشتن اطلاع کافی و جامع از حادثه مذکور، واقعیت را نمی تواند بدرستی منعکس نماید.

3.افسانه سازی معمولاً توسط طرفداران افراطی صورت می گیرد تا از یک حادثه یا شخص تاریخی، یک اسطوره معنوی و قابل ستایش در حد مقدسات بسازند.

4. شایعه پراکنی معمولاً توسط افراطیون مخا لف صورت می گیرد و ذهن جامعه را با پر کردن شایعات متنوع و گوناگون نسبت به یک حادثه تاریخی، دچار سردرگمی می کنند. هر چقدر دامنه شایعات گسترده تر و متنوع تر باشد، مسئله بیشتر لوث می شود و بزودی حادثه تاریخی، اهمیت خود را نزد مردم از دست میدهد.



متأ سفانه در مورد تحریفِ تاریخ بابک و مبارزان تحت فرمان او، هر چهار مورد فوق صورت گرفته است.

1. اغلب کتب تاریخی که در رابطه با بابک و گروه سرخ جامگان نوشته شده است، بدستور امرای عرب، توسط مورخان عرب نگاشته شده است. با توجه به جنگ سیصد ساله بین آذربایجان و اعراب و از طرفی کینه و دشمنی خلفای عباسی با بابک، براحتی می توان به نیت تحریف تاریخ سرخ جامگان

توسط اعراب پی برد. به عنوان مثال می توان به این ادعای کذب مبنی بر اینکه بابک، مسلمان و یکی از شاهزادگان اعراب دربار عباسی بود که بعد ها بعلت مخالفت با خلیفه، دست به شورش زد و چون آذربایجان تسلیم اعراب نشده بود، آنجا را پایگاه خود انتخاب کرد، اشاره نمود!



2. بعضی از مورخان ایرانی، علی رغم علاقه مفرط به شجاعتهای بابک و گروه تحت فرمان او در راه مبارزه با هجوم دشمن و آزادی کشور، به علت وجود اختلاف زبانی و دینی بین آنان و مردم آذربایجان، دچار اشتباهات سهوی شده اند که ذیلاً بطور مفصل بررسی خواهد شد.



3. بعضی از ترکان افراطی، حماسه گروه سرخ جامگان به رهبری بابک را در حد اسطوره های معنوی و مقدسات مذهبی چنان بالا برده اند که از شاهراه واقعیت، دور می شود و رنگ افسانه بخود می گیرد. مثلاً بعضی اعلام کردند که، قاشقا (نام اسب بابک) بعد از اینکه بابک، اسیر افشین سردار ایرانی شد، بر فراز کوه ساوالان می رود و داخل دریاچه آن مخفی میشود و آنقدر منتظر خواهد ماند که در آینده جوانی از آذربایجان ظهور کند و حماسه بابک را ادامه دهد. آن موقع قاشقا بیرون خواهد آمد و آن جوان را یاری خواهد نمود تا انتقام بابک را بگیرند (ساوالان که به فارسی کوه سبلان گفته میشود، بعد از دماوند بلند ترین قله ایران می باشد که در استان اردبیل واقع شده است. "ساوالان" که در زبان ترکی به معنای "گیرنده وحی" می باشد، از کلمه اوستائی "ساو" به معنای "طلای ناب" که در معنای مجازی به معنای "وحی یا کلام ناب" است و کلمه ترکی "آلان" به معنای "گیرنده" تشکیل میشود. زیرا کلام وحی، ما نند طلای ناب با ارزش است. بنابراین واژه "ساو" به معنای طلای ناب را در معنی کلام ناب یا وحی هم استفاده می کردند. در اعتقاد زرتشتیها، فرشته وحی برای اولین بار در دامنه های آن کوه بر زرتشت ظاهر شد وکلام وحی را بر او نازل کرد. در قله مسطح ساوالان (سبلان) دریاچه بسیار زیبائی وجود دارد که علی رغم هوای بسیار سرد قله کوه، بصورت مذاب در محاصره برف ویخ فراوان قرار دارد و این پدیده نادر طبیعت، یعنی دریاچه ای در بستری از برف و یخ، بر اعتقاد مردم مبنی بر مقدس بودن آن کوه می افزود. زیرا مردم آنزمان از وجود آتشفشان نهفته داخل کوه بی خبر بودند و وجود دریاچه مذاب در محاصره برف و یخ را ، به معجزه الهی نسبت میدادند).



4. بعدها بعضی از فارسهای افراطی، سعی کردند که بابک را سردار فارس معرفی کنند ولی چون هیچگونه مدرک معتبری نداشتند، بنابراین با ایجاد شایعات فراوان قصد لوث کردن تاریخ بابک را داشتند. یعنی آنقدر شایعات مختلف و متنوع پراکنده کنند تا ذهن مردم دچار سردرگمی شود و بی خیال و بی توجه به تاریخ سرخ جامگان شوند. بعنوان مثال اینترنت پر از وب سایتهای افراطیونی می باشد که چنان شایعات را پراکنده می کنند و جالب آنکه نویسندگان آن مقالات، افراد نا شناسی هستند که فقط از طریق اسامی مستعار به ارائه افکار خود (شایعات) می پردازند و حاضر به حضور در یک مصاحبه رودر رو، دوستانه و علمی نمی شوند و حتی حاضر به انعکاس عقاید و نظرات دیگران در وب سایت خود نمی باشند و با سانسور نظرات منتقدان، قصد تحمیل شایعات خود را دارند.

مثالی دیگر: یکی از شایعات مضحکی که در رابطه با نام بابک، آنهم در نیمه دوم قرن بیستم مطرح شد، واژه "پاپک" می باشد! و چنین ادعا شد که نام بابک از پاپک (بمعنای پدر کوپک) می آید! این مطلب با عقل جور در نمی آید. اولاً در هیچ منبع قدیمی چنان ادعائی نشده است و برای اولین بار واژه "پاپک" در نیمه دوم قرن بیستم مطرح شد. ثانیاً فردوسی که متخصص زبان فارسی می بود به چنان واژه ای اشاره نمی کند و در نامیدن اردشیر، از واژه "بابکان" استفاده می کند نه "پاپکان". ثالثاً کسی اسم فرزند خود را "پدر کوچک" نمی گذارد. رابعاً واژه " پدر کوچک" چندان مناسب برای نامیدن پادشاهی بزرگ مانند اردشیر نمی باشد. (کافیست شاهی را فقط یکبار پدر کوچک بنامید تا ببینید چه بلائی بر سرتان می آورد).



و امّا بابک که بود؟ اسمش چه بود؟ دینش چه بود؟ و مهمتر از همه، هدفش چه بود؟

واژه "بابک" از دو کلمه ترکی "بای" بمعنای مرد محترم و "بَیک" یا "بَیگ" بمعنای رئیس و بزرگ می آید. در زبان ترکی واژه "بای َبیک" بمعنای "رئیس محترم" می باشد و لقب اردشیر بای بَیکان یا آتا بَیکان بود که در تلفظ فارسی "بابکان" و "اتابکان" گفته میشود. "بای َبیک" که تلفظ فارسی آن می شود "بابک" در زبان ترکی بعنوان لقب برای سرداران و بزرگان ایل بکار میرود. مشابه این واژه ، واژه های دیگری می باشند که از زبان ترکی وارد فارسی شده اند که به چند مورد اشاره میشود.

"آتا بَیک" بمعنای پدر رئیس (بزرگ خاندان ) ، تلفظ فارسی آن می شود: "اتابک"

"آی بَیک" بمعنای ماه بدر (ماه بزرگ وکامل) ، تلفظ فارسی آن می شود: "ایبک"

"قلعه بَیک" بمعنای دژبان ( رئیس قلعه ) ، تلفظ فارسی آن هم می شود: "قلعه بیک"

"بای بَیک" بمعنای رئیس محترم ( بزرگ محترم)، تلفظ فارسی آن می شود: " بابک"



و امّا چرا خُرّم دین می گفتند؟

واژه "خُرّم دین" از دو کلمه "خُرّم" به معنای شاداب و تازه که کلمه پهلوی می باشد و "دین" به معنای کیش و مذهب که از زبان سامی وارد عربی شده، تشکیل شده است.

این واژه به سه علت غلط می باشد که ذیلاً شرح داده میشود.

1. واژه خُرّم دین، در معنای "دین تازه و شاداب" در زبان فارسی فاقد معنی می باشد و فقط با فلسفه بافی و سفسطه بازی می توان آنرا توجیه کرد. نه تنها در زبان فارسی بلکه در هیچ زبان دیگر واژه "دین" را با کلماتی چون "خرّم و شاداب" همراهی نمی کنند و مشابه مصرف آن هرگز در زبان فارسی دیده نشده است.

2. نه در دین زرتشت و نه در دین مزدک چنین واژه ای هرگز بکار نرفته است و بکار بردن چنان واژه ای برای مبارزان سرخ جامگان مزدکی فاقد توجیه منطقی می باشد.

3. واژه "خُرّم دین" از یک کلمه پهلوی و یک کلمه عربی تشکیل شده است. اگر مورد استعمال کلمه "خُرّم" را در آذربایجان ترکی زبان با این بهانه که زبانهای ترکی، پهلوی، فارسی و اوستائی در هم آمیخته شده بودند و در همه جای ایران لغات ترکی، پهلوی و اوستائی بطور مختلط استفاده می شده است، توجیه کنیم، باز قادر نخواهیم بود علت استعمال کلمه عربی " دین" را در آذربایجانی که آنزمان هنوز به دین اسلام نگرویده بود، توجیه کنیم. درست است که درآنزمان ایران تسلیم اعراب شده بود و مردم به دین اسلام گرویده بودند ولی مردم آذربایجان تا زمان دستگیری بای بَیک (بابک) بر دین مزدک بودند و به دین اسلام نگرویده بودند پس با آن حساب چطور می توانستند کلمات مذهبی اسلامی و عربی را بکاربرند، در حالیکه با آن مبارزه می کردند؟!



واژه "خُرّم دین" در اصل "خُرّه دین" می باشد. که از یک کلمه پهلوی "خُرّه" و یک کلمه اوستائی "دین" می آید. (زبان اوستائی، زبان روحانیان زرتشتی در آذربایجان باستان بود و کتاب مقدس زرتشتیان یعنی اوستا به آن زبان نگاشته شده است). "خُرّه" به معنی نور، روشنائی {منبع: برهان قاطع ، حکمة الاشراق} که یک کلمه پهلوی میباشد و از کلمه اوستائی "فرّه" می آید. "دین" نام فرشته محافظ قلم، نگهبان روز بیست و چهارم هر ماه شمسی که به روز قلم و آموختن نامگذاری شده بود، میباشد. {منبع: برهان قاطع}. ( زرتشتیان سی و یک روز هر ماه شمسی را با اسامی فرشتگان می نامیدند که "دین" نام فرشته روز بیست و چهارم هر ماه می باشد). پس واژه "خُرّه دین" به معنای "فرشته نور" و "خُرّه دینیان" به معنای "فرشتگان نور و روشنائی" می باشند. پس "بای بَیک خُرّه دین" یعنی "رئیس محترم، فرشته روشنائی".

در کتاب اوستا کتاب مقدس زرتشتیان به "فرّه" اشاره میشود. "فرّه" نوریست که از جانب اهورا مزدا ساطع میشود و انسان بدان قوتِ هستی و زندگی می یابد {منبع: اوستا}. این لغت وارد زبان پهلوی شده و بصورت "خرّه" تلفظ میشود {منبع: حکمة الاشراق}. واژه "فرّه دین" در شعر فردوسی هم آمده است:

" بر آیین شاهان پیشین رویم همان از پی فرّه و دین رویم "

اگر واژه اوستائی "فرّه" را با مترادف پهلوی آن یعنی "خرّه" جایگزین کنیم، واژه " خرّه دین" ساخته میشود. واژه "فرّه دین" یا "خرّه دین" در ادبیات زرتشتی تازگی نداشت و واژه های مشابه بسیار رایج بودند. مثل: "فرّه کیانی" ، "خرّه کیانی" ، "خرّه اردشیر" ، " خرّه داراب" ، "خرّه شاپور" ، "خرّه قباد" ، {منبع: برهان قاطع}. فردوسی و نظامی گنجوی هر دو به واژه " فرّه ایزدی" اشاره میکنند:

" ز سر تا قدم صورت بخردی پدیدار از او فرّه ایزدی " (نظامی)

" ز من بگسلد فرّه ایزدی گر آیم به کژی و نا بخردی (فردوسی)

وقتی کاتب فارس یا عرب زبان ( اغلب کتب تاریخی در مورد سرخ جامگان را اعراب نوشته اند) که همه بر دین اسلام بودند، به واژه "دین" اوستائی ( به معنای فرشته) می رسیدند آنرا با کلمه متجانس عربی "دین" ( به معنای مذهب و کیش) اشتباه می گرفتند. می دانیم که در قدیم صنعت چاپ وجود نداشت و برای تکثیر کتاب، تنها کپی دستی ممکن بود. از هر کتاب یک یا دو نسخه بیشتر پیدا نمی شد و اگر صفحات تنها نسخه دستی کمی کهنه یا ناخوانا میشد، کار کاتب دشوار میگردید و مجبور میشد کلمه ایکه خوب و واضح خوانده نمی شود را با حدس و گمان ویرایش کند.( امروزه باستان شناسان هم در خواندن کتیبه های باستانی، اگر کلمه ای ناخوانا باشد با حدس و گمان ویرایش می کنند). در مورد سرخ جامگان هم چنین بود. کلمه "خُرّه" از نظر مورخان عرب و فارس که بر دین اسلام بودند، فاقد معنی بود و اگر صفحه مکتوب قدری کهنه بود به حساب اینکه کشیده حرف "م" پاک شده است و به شکل "ه" در آمده است آنرا به غلط "خُرّم" تلفظ کرده اند.( این پدیده امروزه هم علی رغم وجود رادیو، تلویزیون و دیگر رسانه های عمومی که قاعدتاً باید منجر به وحدت زبان در کشور گردد، رخ می دهد. مثلاً در بعضی از شهرهای فارسی زبان ایران می گویند: نان، خانه، جان و در بعضی شهرها می گویند: نون، خونه و جون. با توجه به تشابه ظاهری کلمات، مردم حدس می زنند که باید، نان همان نون، خانه همان خونه و جان همان جون باشد. بعضاً این تشابه کلمات از زبانی به زبان دیگر باعث ایجاد اشتباه می شود. مثلاً در زبان فارسی واژه "آتش" به معنای شعله وسوختن می باشد. در زبان ترکی واژه مشابه "آتیش" (از مصدر آتماق) بمعنای "پرتاب" وجود دارد، امروزه به اشتباه پرتاب گلولۀ توپ یا فشنگ را با کلمه "آتش" فارسی بیان می کنند درحالیکه اصل آن از واژه "آتیش" ترکی بمعنای پرتاب می آید. مثالی دیگر، واژه "شیوا" که در زبان فارسی به معنای "فصیح" می باشد، به اشتباه با واژه متجانس آن در زبان هندی که نام یکی از بتهای معروف دین هندو می باشد یکی خوانده میشود. استعمال نام زنانه "شیوا" در زبان فارسی از متجانس هندی آن ( نام بت شش دست مؤنث) ریشه می گیرد و ربطی به کلمه "شیوا" به معنای فصیح در زبان فارسی ندارد).



هدف سرخ جامگان:

می دانیم که بای بَیک (بابک) و تمام سرخ جامگان مزدکی بودند. در اعتقاد مزدکیها، نور(خُرّه) بر ظلمت و تاریکی غلبه می کند و برای پیروز شدن نور بر ظلمت باید تلاش کرد. بنابراین برای غلبه نور(خرّه) بر ظلمت، باید تلاش می کردند و اگر لازم میدیدند، بایستی در آن راه مبارزه می کردند. علت نامیدن مبارزان سرخ جامگان با واژه "خرّه دینیان" به این خاطر بود که آنان چون فرشتگان نور بر علیه ظلمات (جهالتها) می جنگیدند. (همینطور مزدکیها، آخرین شب پائیز را که طولانی ترین شب سال می باشد، جشن می گرفتند زیرا از فردای آنشب، طول روز از شب بیشتر میشود و روشنائی (خرّه) بر تاریکی غلبه میکند و آن شب را "یلدا" یعنی روز تولدِ نور(تولد خرّه) می نامیدند).



به آنان سرخ جامگان می گفتند، زیرا لباسهای رزمی (ینیفورم) آنان سرخ رنگ بود. چون تاریخ بای بَیک (بابک) را فارسها و اعراب نوشته اند، بنابراین واژه های محلی را بکار نبرده اند و از واژه های فارسی یا عربی استفاده کرده اند. اینکه در آن زمان واژۀ سرخ جامگان را در زبان ترکی چه می گفتند، مرجع معتبری وجود ندارد وفقط میتوان با حدس و گمان به آن اشاره کرد. (اشاره به واژۀ سرخ جامگان


( این مقاله خلاصه ای از تحقیقات اینجانب در مورد سرخ جامگان

می باشد که امید است در آینده بصورت کتابی کامل منتشر شود. در

تدوین این مقاله از معتبرترین منابع استفاده شده است. استفاده از

این مقاله بشرط ذکر نام نویسنده و منبع آن مجاز است).

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر