۱۳۸۹ مهر ۲۱, چهارشنبه

ناگفته هایی از احمد کسروی

این مقاله کلا از منابع فارس زبانان استفاده کرده است.و فقط شامل قسمتهای مهم زندگی کسروی و شخصیت عمومی ایشان در نزد مردم و نویسندگان هم عصر خودش است.





کسروی کیست :
سید احمد کسروی از سیدهای شجره دار است.این سید مهاجر در سال ۱۲۶۹ هجری الشمسی در تبریز به دنیا آمد.از دوران جوانی معتاد به تریاک بوده است.کسروی در کتاب ،زندگی من ،در صفهات ۴۴۶ و ۴۴۷ به معتاد بودن خود اعتراف میکند.حتی نوشته است که با ملک الشعرای بهار باهم خیلی تریاک کشیده اند.
در سال ۱۲۸۹ خوانواده کسروی به بیماری تیفوس دچار شد و مادرش از دنیا رفت ولیکن احمد دچار کمخونی شده و چشمهایش کم سو گردید و دندانهایش پوسید و موهایش ریخت و دچار سؤ هاضمه شد.
در سال ۱۲۹۳ در تبریز به مدرسه موریال اسکول آمریکاییان رفت و در آنجا توسط معلم آمریکایی به خدمت سازمان اطلاعات و جاسوسی آمریکا درآمد و در قالب ماموریتهای محول شده به وی برای جمع آوری اخبار و اطلاعات به باکو،تفلیس،عشق آباد رفت و مطالبی که در مورد بولشویکهای روس جمع کرده بود به معلم آمریکایی خود داد.
خیانت کسروی به شیخ محمد خیابانی :
کسروی با سرگرد ادموند (رییس اداره سیاسی بریتانیا در تبریز) دیدار کرده و قرار میشود که از حرکات شیخ محمد خیابانی و دموکراتها اطلاعاتی به وی بدهد.در این میان مخبر السلطنه نیز از تهران به کسروی خبری میفرستد که اگر در فرو نشاندن قیام خیابانی تلاش کند ،در آینده پست و مقام خوبی به او خواهد داد.کسروی نیز در قالب اینکه تاریخ مینویسد مکارانه به خیابانی نزدیک شده و مسائلی را که بدست می آورد به سرگرد ادموند و مخبر السلطنه میفروشد.کسروی برای ثابت کردن چاپلوسی و آدم فروشی خودش در پیش اربابان (خارجیان و حکومت مرکزی)…اقدام به ایجاد تفرقه در بین دموکراتها میکند و در مقابل خیابانی ،شاخه تنقیدیون را درست کرده و به مخالفت با خییابانی میپردازد.در گیر و دار این مساله جاسوس بودن کسروی فاش میشود و انقلابیون تبریز دار و دسته خائن کسروی را دستگیر میکنند ولی سید احمد لباس زن پوشیده و چادر به سر میکند و به سائین قالا فرار میکند ،با کمکهای مخبر السلطنه به تهران میرود.در سال ۱۲۹۹ که قیام خیابانی شکست میخورد و شیخ محمد خیابانی شهید میشود ،به پاس خدماتی که کسروی در شکست دادن انقلابیون کرده بود به ریاست دادگاه استیناف تبریز منصوب میشود .مردم تبریز که خائن و چاپلوس بودن ایشانرا میدانستند شروع به اذیت کسروی میکنند و سید دوام نیاورده و ۳ هفته بعد پست و مقام خود را ول کرده و به مازندران میرود.
اکثر کتابهای کسروی  موضوعاتی است که اربابانش در مورد تحریف آنها به سید دستور داده بودند و به خاطر آن اشتباهات و تناقضات زیادی دارند.در مقاله ای که در روزنامه حبل المتین سوریه به چاپ رسانده است ،مردم آذربایجان را تورک میداند ولی بعدا فارس و آذری میداند.(کتاب کسروی در پیرامون ادبیات ..چاپ تهران سال ۱۳۶۵ صفحه :۱۴۶).
کسروی در نوشته هایش ،معترضین را مخالفان اسلام مینامد ولیکن در جای دیگری اسلام را دینی میداند که تاریخ مصرف آن تمام شده است.
ادعاهای پیامبری سید احمد کسروی :
کسروی در نوشته هایش از آوردن دین جدید سخن میگوید .کتابی تحت عنوان ورجاوند بنیاد نوشته است.(ورجاوند بنیاد دو کلمه ساخته کسروی است که به معنای کتاب مقدس میباشد).و این کتاب را به یاران خود تحت عنوان کتاب دینی میدهد و میگوید که این کتاب بنا به خواست خدا نوشته شده است و ائین خدا هست و جانشین دین اسلام میباشد.
ادعای پیامبری سید کسروی دقیقا همزمان با ترویج وهابیت در عربستان است که کشورهای غربی پشتیبانان اصلی و برنامه ریزان این مسائل بودند.
مراسم سوزاندن کتاب توسط کسروی و دوستانش :
یکی از شاخصه های مهم شونیزم فارس ،سوزاندن کتابهای غیر فارسی و از بین بردن فرهنگ غیر فارسها است.کسروی و دوستانش (محمد علی فروغی ،سید حسن تقیزاده )مراسمی ترتیب داده و کتاب میسوزاندند .خود کسروی در این باره در روزنامه پرچم به دفاع از مراسم پرداخته و مینویسد : …. آری ما کتاب میسوزانیم ،آن کتابها آذربایجان را تورک مینامد و کتابهای دیگر که به عربی نوشته شده اند و به خدا نسبت داده میشوند.(کتاب پژوهشگران معاصر ایران صفحه ۸۴ ،۱۲۰،۱۲۱)..
ماجراهای سید کسروی و شیخ خزعل :
زمانی که حکومت عوبستان الاهواز در دست شیخ خزعل بود .رضا پالانی (پهلوی)…قبل از لشکر کشی به آنجا و کشتار ملت عرب ،کسروی را به عنوان جاسوس به الاهواز میفرستد.ولیکن شیخ خزعل از جاسوس بودن کسروی مطلع میشود و کسروی به ناچار به خفاجیه (سوسنگرد) فرار میکند.به هنگام ورود ارتش به الاهواز کسروی یک سخنرانی کرده و رضا پالانی را اعلی حضرت شاهنشاه پهلوی سردار نامدار تاریخ ایران خطاب میکند.بعد از آن کسروی رییس عدلیه آن منطقه منصوب میشود.هفته بعد طی مقاله ای مینویسد : ما باید شب تا صبح در حمد و ثنای شاهنشاه پهلوی باشیم و او را دعا کنیم.(البته این نوع چاپلوسی را از شاهنامه یاد گرفته بود).
:
سخنان کسروی در مورد شاعران:
سید احمد در مورد شاعر بزرگ تورک مولوی ،میگوید که : کتابهای مولوی مایه ضلالت و گمراهی است و سعدی را زن صفت و حافظ را دیوانه معرفی کرده است.
نظرات سایر نویسندگان و دانشمندان در مورد کسروی :
سعید نفیسی مینویسد که : کسروی افکاری داشت که از جاهای دیگر به او تلقین میشد و کسروی نیز آن افکار را به صورت مغرضانه و غیر علمی به صورت کتاب و مقاله درمی آورد.
جلال آل احمد مینویسد:کسروی روشنفکر نبود و حتی در مقابل روشنفکران ایستادگی میکرد.
حبیب یغمایی از نویسندگان هم عصر کسروی مینویسد :به نظر من کسروی از ازادی که شاه به او داده است استفاده کرده و به اقوام ناسزا مینویسد و اهل فن نیست و دچار اشتباهات فراوانی میشود.
وزیر معارف زمان شاه در طی نامه خصوصی به شاه نوشته است :کسروی با کمال بیشرمی و بدون مجوز منطقی و اخلاقی با عبارات کج و نادرست ،ملت را در نزد خرده بینان دنیا رسوا میکند.
نمونه ای از تحریفات کسروی :
سید کسروی با همدستی فارس صفتی به نام علی دشتی اقدام به تهیه شجره نامه برای رضا پالانی(پهلوی) کردند که بعدها توسط علی دشتی به رضا تقدیم شد.
سید کسروی با همدستی محمد علی فروغی(۱ ) ،طرح ساخت قبری برای فردوسی را تهیه کردند  که به شکل قبر کوروش بود و نقشه این بود که بعدا ادعا کنند که این قبر قدیمی هست و ما فقط آنرا تعمیر کردیم..
مرگ سید کسروی :
بعد از تبعید رضا پالانی ،دیگر تاریخ مصرف کسروی نیز تمام شده بود و حکومت هم اهمیتی به او نمیداد .در اردیبهشت سال ۱۳۲۴ نواب صفوی به کسروی تیراندازی کرد ولی سید مجروح شد و فرار کرد.در ۲۰ اسفند همان سال ۱۳۲۴ کسروی به همره منشی خود حدادپور در سالن دادگاه به دست دو برادر به نامهای علی و حسین امامی ،با ضربات چاقو کشته شدند.
قبر کسروی کجاست ?
کسروی جاسوس و مکار مثل فردوسی به قبرستان شهر راه داده نشد  و به همراه منشی کشته شده خود در شمال شهر تهران در گلاب دره شمران گودالی حفر کرده و دفن کردند.

چنگیز تیمورلو

منابع :
کتاب زندگانی من ،نوشته احمد کسروی ،چاپ باهماد آزادگان
کسروی در دایره المعارف فارسی ،غلامحسین صائب جلد ۲ بخش ۱
تاریخچه باهماد آزادگان ،یسماعیل واعظ پور
در خدمت و خیانت روشنفکران ،جلال آل احمد
از ضیا تا بختیار ،مسعود بهنودی،چاپ جاویدان .سال ۱۳۷۱ ،صفحات ۱۳۹،۴۴۵،۴۴۶،۴۴۷
۱،در مورد محمد علی فروغی در سلسله مقالات بعدی توضیهات زیادی داده خواهد شد.

۶ نظر:

  1. كتابها و گفتارهاي احمد كسروي در روزنامه پرچم را در پايگاه زير بخوانيد و راست يا ناراست ، مغرضانه يا درستكارانه بودن گفتار بالا را دريابيد:
    www.kasravi-ahmad.blogspot.com

    پاسخحذف
  2. az gharare malum shoma khodetan yek panturk tashrif darid va tarikh ra be saligheh khodetan darid virayesh mikonid va az neveshtarhaye moghrezaneh shoma kamelan dideh mishvad shoma ye tajziyehtalab panturk tashrif darid

    پاسخحذف
  3. نوشته ای مغرضانه و بدون سند است که به نظر می آید ریشه در همان جریانی دارد که تخت جمشید را افسانه و دروغین می پندارد با همان انگ همیشه گی خیانت و عامل بیگانه و....
    آقایان شوونیست ،به جای تحریف و تخریب کمی اندیشه ورزی کنید و دست از این بازی های بچه گانه و سخیف بردارید....

    پاسخحذف
  4. نوشته ای کاملا بی اساس و سراسر دروغ. «زندگانی من» شامل سه کتاب «زندگانی من»، «ده سال در عدلیه» و «چرا از عدلیعه بیرون آمدم» می باشد و جمعا حدود 350 صفحه است.
    شادروان کسروی یک نابغه، یک اخلاقگرا، یک فیلسوف روشنگری، یک زبانشناس، یک ایرانشناس... و و جدان بیدار جامعه بود.
    ننگ بر کسانی که قدر بزرگی این شخصیت را نمی دادند.

    پاسخحذف
  5. چه نوشته ی بی پایه ای

    پاسخحذف
  6. خجالت هم خوب چیزی است.

    پاسخحذف