۱۳۸۹ شهریور ۱۶, سه‌شنبه

کاش یک ارمنی بودم !

چند روز پیش در مسیر خانه ام از خیابان پلیس به سمت هفت تیر همراه با دوست جنوبی ام بودیم که دوستم چشمش به مدرسه ارامنه افتاد.
او که مدت کمی است به تهران آمده ، از من پرسید مگر ارامنه در ایران مدرسه دارند ؟
گفتم بله .
پرسید شما ترکها چطور ؟
گفتم نه .
پرسید ارامنه مگر چند نفرند ؟
گفتم در کل ایران کمتر از صدهزار نفر .
پرسید شما ترکها چند نفرید ؟
گفتم بین بیست و پنج تا سی میلیون نفر شامل کل سرزمین آذربایجان (آذربایجان شرقی و غربی و اردبیل و زنجان و قزوین و همدان و بخشی از گیلان تا استان قم و تهران ) به اضافه ترکهای استان گلستان و ترکهای قشقائی و ترکهای خراسان شمالی و اصفهان و ...که همگی مسلمان و عموما ( به جز ترکهای ترکمن ) شیعه دوازده امامی اند .
پرسید ارامنه در دیگر شهرها هم مدرسه دارند ؟
گفتم : بله در تمام شهرهایی که جمعیتشان به چند هزار نفر میرسد از جمله در تبریز و ارومیه و اصفهان آنان به زبان خود مدرسه دارند و از تمام امکانات فرهنگی و آموزشی بهره میبرند . ضمنا در داشگاههای دولتی و آزاد و پیام نور و دیگر مراکز آموزش عالی زبان ارمنی تدریس میشود .
آنان نه تنها به زبان مادری خود درس میخوانند ، باشگاهها و فرهنگسراها و امکانات فرهنگی و ورزشی خاص خودشان را نیز دارند .
ضمنا به ازای هر چهل هزار نفر یک نماینده در مجلس دارند که حتی تبلیغات انتخاباتی شان هم به زبان خودشان است .
پرسید شما چه ؟؟
گفتم هیچ .
«ما ترکها به عنوان جامعه ترک و شهروند ترک در ایران هیچ حقی نداریم»
نه مدرسه ای به زبان خود داریم ، نه فرهنگسرا و مرکز ادبی و هنری و تاریخی برای آذربایجان .
این در حالیست که آذربایجان بعنوان یکی از عمده ترین حوزه های تمدنی ایران و خاورمیانه و قفقاز در طول تاریخ خدمات بسیار به ایران و منطقه نموده است و نقشی اساسی در توسعه فرهنگ و تمدن کشور داشته است .
ضمنا از نظر روابط بین الملل نیز توجه به این مساله ضروری است که علاوه بر ترکان ایران ، کشورهای آذربایجان و ترکیه و ترکنستان و قزاقستان و بخشی از جمعیت عراق و افغانستان ترک زبان هستند که جهت توسعه روابط سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی با آنها به عنوان ملل همسایه و مسلمان منطقه نیز ،تدریس زبان ترکی در مدارس و دانشگاهها امری بسیار ضروری میباشد در حالی که زبان ترکی در مدارس و دانشگاهها و رسانه های دولتی جایگاهی ندارد اما کم اهمیت ترین و از نظر جمعیتی کوچکترین زبانهای دنیا که ملل شان رابطه چندانی چه در زمینه اقتصاد و سیاست و چه در زمینه فرهنگ با ایران دارند ، در داشگاههای ما دارای کرسی اند .
در بعد رسانه ها و نشریات غیر دولتی نیز نه تنها هیچ حمایتی صورت نمیگیرد و هیچ سهمی از بیت المال شامل آنها نمیشود بلکه محدودیتهای بسیاری علیه آنها اعمال میشود این در حالی است که از بیت المال ملل مسلمان ایران جهت توسعه فرهنگ و زبان ارمنی و بازسازی کلیساها و مراکز دینی ارامنه هزینه های سنگینی پرداخت میشود .
باور این مساله برای دوست جنوبی ام غیر ممکن بود .
چطور میشود ملت مسلمان آذربایجان از بیت المال و بودجه ملی کشور که بخش اعظم آن را توسط خود ترکان مسلمان ایران و آذربایجانی ها تامین میشود ، سهمی برای فرهنگ و زبانشان در نظر گرفته نشود ولی ارامنه و مسیحیان از این بودجه و بیت المال مسلمین سهم ببرند ؟؟؟
آنهم در سایه دولتی اسلامی که ادعای حمایت از تمام ملل مسلمان دنیا دارد؟!
آیا فلسطینی ها و لبنانی ها مسلمانند و آذربایجانی ها و ترکمن ها و قشقائی ها کافرند ؟؟
اهالی بیروت و دمشق و غزه به اسلام و تشیع پایبندترند یا مردم مظلوم اردبیل و تبریز ؟؟
همه میدانیم که خواستگاه تشیع و پرچمدار راه ائمه اطهار اردبیل و تبریز بود.
دوست جنوبی ام خندید و گفت مگر میشود ؟!
شما باکری ها و ستارخان ها و شهریاران و علامه طباطبائی ها را دارید . حتی رهبر کشور یک ترک هستند .
گفتم ما به شکل فردی در جامعه ایران بعنوان شهروند ایرانی حضور داریم و ممکن است دارای هر مقام و منصبی باشیم که امری بدیهی است چرا که بخش اعظم جامعه ایران را تشکیل میدهیم اما به عنوان یک جامعه فرهنگی و زبانی متمایز و یک قوم غیر پارسی از حقوق قومی و ملی خود محروم هستیم و در بهترین حالت برادران ناتنی پارسیان بحساب می آییم و از نظر بسیاری روشنفکران پان فارسیست دشمنان پنهان کشور شمرده میشویم .
آذربایجان در طول تاریخ جانبازی های بسیار برای این خاک و کشور کرده است و از مناطقی است که به نسبت جمعیتش بیشترین شهید و جانباز را در جنگ هشت ساله داده و بهترین و لایق ترین جوانانش در جریان جنگ و انقلاب اسلامی فدای کشور شده اند .
فقط تعداد شهیدان و جانبازان و آزادگان ما در طول انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی چندین برابر کل جمعیت ارمنی ایران است .
خدمات آذربایجان به ایران در طول تاریخ با هیچ ملتی قابل مقایسه نیست و از زرتشت گرفته تا بابک ، از شاه اسماعیل صفوی گرفته تا ستارخان و شهریار و شهید باکری و ... از شاهان گرفته تا کشاورزان و مردم عادی همواره در خدمت این کشور بوده ایم و برای ساختن آن رنجها و سختی ها کشیده ایم .
از بندر عباس گرفته تا مشهد و هرات ، از قفقاز و گرجستان گرفته تا خوزستان، همواره برای حفظ آن جنگیده ایم و هزاران شهید داده ایم و چه جانبازیها که برای این کشور نکرده ایم .
ما نه تنها برای حفظ این کشور از تهاجم خارجی در طول تاریخ از زمان بابک ( که بیش از بیست سال با خلفای مهاجم عباسی جنگید )تا جنگ هشت ساله همواره علیه متجاوزین خارجی جنگیده ایم و هزینه های مالی و جانی بسیار داده ایم ، بلکه دروازه تمدن جدید نیز بوده ایم و اولین چاپخانه و اولین مدرسه مدرن و اولین مدرسه کر و لالها و اولین کتابخانه مدرن و اولین سینما و تئاتر و نمایش و همچنین و صنایع نو و پیشروترین روزنامه ها را به ایران هدیه کرده ایم.
تبریز اولین شهری بود که صاحب تلفن شد .
اولین ضرابخانه ماشینی در تبری تاسیس و انتشار اسکناس صورت گرفت .
اولین شهرداری ( بلدیه ) ایران و نخستین پلیس شهری ( نظمیه ) و اولین مدرسه نابینایان و ...
تبریز شهر اولین ها بود .
اگر ذره ای انصاف داشته باشیم و حافظه تاریخی مان از کار نیافتاده باشد ، به صراحت اعتراف خواهیم کرد که :


«آذربایجان معمار اصلی ایران نوین بوده نه رضاخان میر پنج »
«کلنل محمد تقی خان پسیان» فرزند رشید آذربایجان اولین خلبان ایران بود. هم او که در راه مبارزه با استثمار و استحمار انگلیس شهید شد . احمد حسین عدل پدر کشاورزی مکانیزه ایران و دکتر حمید نطقی پدر علم روابط عمومی ایران و ملک التجار تبریزی موسس نخستین شرکت سهامی عام و ...
اینها مشتی بودند از خروار خدمات آذربایجانیان به ایران در دوره معاصر .
در دوره ای که بیشترین کم لطفی و تبعیض و بی عدالتی در حق آن روا داشته شده و در مقابل خدماتش خیانت دیده است .
امروز ما بنیان گذاران اولین مدرسه مدرن و اولین دبستان کرو لالها و نابینایان ، خود از تحصیل به زبان مادری محرومیم .
در سرزمینی که اولین چاپخانه و اولین نشریات کشور ایجاد شده اند ، چاپ و نشر کتب تورکی نه تنها حمایت نمیشود بلکه با هزاران مانع و مشکل روبرو میشود .
شهری که در آن اولین نمایشنامه ها و تئاتر شهر ایران ایجاد شده بود ، اکنون از داشته های یک قرن پیش خود نیز محروم است .


ای کاش به جای صدها سال خدمت به این خاک و بوم همچون ارامنه که «یفرم خان» شان مشروطه را بر باد داد و «سنباط» شان بابک را به قتلگاه کشاند و داشناکهای فاشیستشان هزاران مسلمان شیعه را در سلماس و ارومیه و قره باغ و خوجالی به قتل رساندند ، ما ترکان نیز به ایجاد لابی ضد ایرانی و ضد مسلمان در امریکا و فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی و اتحاد با صهیونیستها دست میزدیم ، تا به بهانه رفع تبعیضات دینی ، از یک طرف بیشترین امکانات و امتیازات را از دولت اسلامی دریافت میکردیم و از طرف دیگر با زیرسوال بردن کشور در مجامع بین المللی و متهم کردن دولت اسلامی آن به تبعیضات دینی ، به راحتی امکان مهاجرت به اروپا و امریکا را نیز برای خود فراهم میکردیم و نهایتا با کمترین تلاش و خدمت و بیشترین خدعه و خیانت ، بیشترین بهره را می بردیم .
این یک تراژدی است که:
آنان که بیشترین خدمت را به ایران کرده اند نه تنها هیچ بهره ای از امکانات کشور نمی برند ، بلکه به هزار شکل مختلف مورد تحقیر و تکذیب و تبعیض قرار میگیرند و آنان که جز دردسر و زحمت و هزینه برای کشور بهره ای ندارند و یک اقلیت کم اهمیت و کوچکند ، بیشترین سود را میبرند .
در این کشور خادمان تحقیر میشوند و خائنان تکریم
آذربایجان انقلاب کرد تا ظلم ، بی عدالتی و تبعیضات قومی و زبانی خاندان وابسته پهلوی برچیده شود و حکومت عدل علی حاکم شود
اما اکنون که وارد چهارمین دهه عمر نظام جمهوری اسلامی شده ایم ، چه عایدمان شده ؟؟!
تاریخمان تکذیب ، فرهنگ و زبانمان تخریب ، ملیتمان تحقیر و اقتصادمان ویران گشته و از ثروتمندترین و توسعه یافته ترین مملک بین ممالک محروسه ایران تبدیل به یکی از عقب مانده ترین مناطق کشور شده ایم .
آذربایجان در حال حاضر بیشترین مهاجر را به استانهای دیگر می فرستند چراکه کمترین میزان توسعه نسبت به گذشتۀ پر افتخار خود را داشته و بحران اشتغال و بیکاری در آن بیداد میکند.
آذربایجان در حال تبدیل به سرزمین سوخته است
تورکان مسلمان و شیعه ایران ، جانبازان مام وطن ، امروز فرزند ناخواندگان این مادر گشته اند و ارامنه مسیحی با سیاست بازی هایشان سوگلی و عزیز دردانه دولتمردان شیعه !!


پس به من حق بدهید اگر بگویم :
ای کاش ترک نبودم
ای کاش ارمنی بودم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر