۱۳۸۹ مهر ۶, سه‌شنبه

زندگي و مبارزه‌هاي «حاجی ‌زاده»

زندگي و مبارزه‌هاي «حاجی ‌زاده»
اشاره
 زندگي، كار و مبارزه‌هاي «حاجي‌زاده» نه فقط نشان دهنده زندگي يك هنرمند مردمي، بلكه نمايانگر بعدهاي گوناگون بسياري از هنرمندان است كه چگونه در شرايط ناعادلانه اجتماعي، به مرگي تدريجي محكوم مي‌شوند، اما با تمام نيرو در برابر اين حكم مي‌ايستند و با مايه گذاشتن از جان خود، هنر را به ميان مردم مي‌برند و از اين راه، به مبارزه آن‌ها، جاني تازه مي بخشند.
هنر و طنزپردازي «حاجي‌زاده» كه پايه اصلي مبارزه او و سلاح برنده او براي شركت در مبارزه مردم بود، بيش از هر چيز تداومي تكامل‌بخش از هنر طنزپردازي آذربايجان و همچنين شيوه‌هاي تئاتري اين سرزمين است. به طور كلي هنر و ادبيات آذربايجان از زمان‌هاي باستان، بعني دوره هنرنمايي «اوزان‌ها» كه اجداد «عاشيق‌هاي» امروزي هستند همواره از جنبه‌هاي مقاومت برخوردار بوده و هست.
يورش‌هاي مداوم به سرزمين آذربايجان از زمان باستان و سياست‌هاي سركوبگرانه دول اجنبي در اين خطه باعث شده تا جنبش‌هاي انقلابي يكي از خصلت‌هاي عمده جامعه آذري باشد.
هنرمندان، شاعران ونويسندگان آذري هم، با الهام از اين جنبش‌ها، هنر و ادب اصلي آذربايجان را پي‌ريختند وبه اين ترتيب مبارزه‌جويي، خصلت عمده هنر و ادب آذري به شمار مي رود...
طنز آذري هم در اين مورد، از نمونه‌هاي باارزشي مثل طنز بسيار مردمي، ساده و در عين حال گيراي جليل محمدقلي‌زاده برخوردار است، طنزي كه فقط از زندگي پايين‌ترين قشرهاي اجتماعي، در دل كوچه و بازار الهام مي گرفت و زندگي مردم عادي را در خود منعكس مي‌كرد.
«حاجي‌زاده» در واقع به طنز جليل محمدقلي‌زاده وديگر طنزنويسان، طنزگويان وطنزپردازان كتبي، شفاهي وتئاتري آذربايجان، تكاملي تازه بخشيد.
انگيزه اين تكامل بيش از هر چيز به وجود آمدن روند تازه‌اي از مبارزه ضد امپرياليستي مردم ايران در سال‌هاي ميان شهريور سال هزاروسيصدوبيست تا مردادماه سال هزاروسيصدوسي‌ودو است. يكي از ويژگي‌هاي عمده و تكاملي طنز حاجي‌زاده نسبت به طنزپردازان گوناگون پيش از او، و همچنين بنياد دگرگون‌زاي شيوه‌هاي تئاتري اين هنرمند را بايد در مردمي بودن آن و توجه به زحمت‌كش‌ترين قشرهاي مردم دانست. خيابان‌ها، كوچه‌ها، بازارها، بازارچه‌ها، قهوه‌خانه‌ها، ميخانه‌ها، كافه‌ها، كارخانه‌ها و زندان‌ها به عنوان سن اصلي تئاتر از يك سو و آفرينش لحظه‌اي نمايشنامه با الهام از واقعيت وجودي همان لحظه و اجراي آن در صحنه باز، از سوي ديگر، ابتكار آفرينش‌گرانه و در عين حال اجباري حاجي زاده به شمار مي رود.[1]
آگاهي روشن و گسترده حاجي زاده از هنر [2] تئاتر و استعداد و توانايي او در طنزپردازي شفاهي، در كنار شناخت اجتماعي، انگيزه عمده آفرينش‌هاي لحظه‌اي او به شمار مي‌رود.
در اين مورد، كار حاجي زاده يك نوآوري مهم و در عين حال واقع‌گرا، ريشه‌اي و الهام‌بخش براي نسل‌هاي تئاتري پس از او و به طور كلي شيوه‌اي نوين در تاريخچه تئاتر ايران است.
تيزهوشي هنرمندانه «حاجي زاده» را در گزينش فوري واقعيت و برگردان لحظه‌اي و ثانيه‌اي اين واقعيت را به طنزي اثرگذار، گزنده و در عين حال هنري، در كمتر هنرمندي مي‌توان سراغ گرفت.
«حاجي‌زاده» كه بيش از هر هنرمند ديگري، در متن اصلي زندگي و كار و مبارزه مردم قرار داشت و زندگيش همچون مردم و پايگاهش مردمي بود، توانايي طنزپردازي و منطقي خود را از واقعيت هاي اين دوازده‌ساله (شهريور بيست تا مرداد سي‌ودو) به اوج رساند و سنت نويني در اين مورد به وجود آورد.
عدم امكان‌هاي تئاتري «حاجي‌زاده» خيلي زود زنگ خطر نابودي هنر را در گوش اين هنرمند طنين‌انداز كرد وبه اين ترتيب او كه هنر را بدون مبارزه، بيهوده و مسخره مي دانست در كسوت يك «بهلول» آغاز به كار كرد.
اثر طنزپردازي‌هاي شفاهي، لحظه‌اي، مداوم، بسيار ساده، گيرا و توده‌گير «حاجي زاده» در بطن جامعه، به هيچ روي كمتر از تاثير مبارزه‌هاي سياسي نبود، چون يكي از ويژگي‌هاي عمده كار وهنر «حاجي زاده» را همان آميزش هنر و سياست بايد دانست.
مايه اصلي هنر حاجي‌زاده و منبع تغذيه او، همواره زندگي توده‌هايي بود كه خود از ميان آن‌ها برخاسته و به هيچ روي نيازي هم به تلاش براي شناخت زندگي اين توده‌ها نداشت، چون خون و گوشت و استخوانش از آن‌ها بود.
دستگيري‌هاي پي‌در‌پي و هر ماهه «حاجي‌زاده» در شهر تبريز، به زندان افتادن‌هاي او و زندگي مداوم زير مراقبت هاي پليسي، بيش از هر چيز نشاني از وحشت حكام آن زمان، از گزندگي و اثرگذاري فعاليت‌هاي سياسي هنري «حاجي‌زاده» است.
هرچند زندانيان سياسي وجود «حاجي‌زاده» را براي «سرگرم شدن» و خنديدن، در ميان خود غنيمتي مي‌دانستند، اما اين‌گونه خنداندن‌‌هاي حاجي‌زاده، به هيچ روي خنداندن از سرخوشي نيست، بلكه خنداندن تلخ بر مسخرگي، زشتي، بي‌هويتي و وسمه بر چشم كور نظام ستمگر اجتماعي است.
نكته مهم ديگر ارج و احترام «حاجي‌زاده» به هنر – به طور كلي – و هم‌چنين وفاداري همه‌جانبه و ايثارگرانه به هنر خودش است.
اين مورد باعث شد تا «حاجي زاده» با وجود تمامي فشارها، از يك سو فقر وحتي گرسنگي مداوم را تحمل كند و از سوي ديگر، هرگز هنرش را ترك نگويد. چون هنر او در واقع زندگيش بود و جدايي او از هنر، مرگ روحي‌اش را در پي مي‌آورد.
ترديدي نيست كه «حاجي زاده» پس از مهاجرت اجباري به تهران در سال‌هاي پس از بيست‌وهشتم مردادماه سال هزاروسيصدوسي‌ودو آغاز شكل‌گيري سينما و تئاتر آن دوران، به آساني مي‌توانست با شركت در فيلم ها و تئاترهاي مبتذل و به مانند صدها «ستاره» به ثروت و شهرت برسد، اما او، يك گام هم به اين سمت، كه هميشه از آن نفرت داشت و آن را خوب مي شناخت، نزديك نشد.
زندگي سراسر فقر وگمنامي «حاجي‌زاده» در ساليان واپسين زندگي، دليل بر احترام و وفاداري او به هنر مردمي ودور ماندن از شبه هنر فرمايشي است.
هنر «حاجي‌زاده» در كليت خود، جلوه‌اي گيرا و الهام بخش از هنر مقاومت به‌شمار مي‌رود. هنر مقاومت كه بازآفريني زندگي و كار و پيكار توده‌ها در راه فروپاشي نظام غيرعادلانه و پي‌ريزي جامعه‌اي عدالت‌خواه است.

محمود احیائی
 ---------------------------------------------------------------------------
[1] - به علت ممنوع بودن تئاتر به زبان تركي در زمان رضاخان و سپس حساسيت مزدوران طبقه حاكمه نسبت به هنر و فعاليت حاجي‌زاده در سال‌هاي پس از شهريور هزارو سيصدوبيست، او مجبور بود در كوچه‌ها و خيابان‌ها هنر خود را عرضه كند.
[2] - حاجي‌زاده فارغ‌التحصيل رشته تئاتر و هنرپيشگي از دانشكده هنرهاي زيباي تفليس بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر